به معنى اميدوار شدن مشتق است؛ يعنى آنكه يأسش بر اميد غالب گشته بايد چيزى اميدوار كننده او را از يأس نجات دهد. ۱
99. «فَلَمّا دَخَلُوا عَلى يُوسُفَ آوى إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَ قالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللّهُ آمِنِينَ» .
روض الجنان: «فَلَمّا دَخَلُوا عَلى يُوسُفَ آوى إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ» ، حق تعالى حكايت ملاقات ايشان كرد، گفت: چون در پيش يوسف شدند، پدر و مادر را با خويشتن گرفت، اى ضمَّ؛ و مراد به مادر به اتّفاق خاله است، چه مادرش در اين وقت بر جاى نبود. و عرب، عمّ را پدر خواند و خاله را مادر. «وَ قالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللّهُ آمِنِينَ» ، اگر گويند، چگونه گفت ايشان را پس از آنكه در مصر رفته بودند: «ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللّهُ آمِنِينَ» ، بعد قوله تعالى: «فَلَمّا دَخَلُوا عَلى يُوسُفَ» ، و چگونه استثنا به مشيّت درآورد، بقوله «إِنْ شاءَ اللّهُ آمِنِينَ» ؛ و آن در مستقبل شود، دون ماضى؟ گوييم، از اين چند جواب گفتند:
يكى آنكه، اين سخن آنگه گفت كه هنوز بيرون بودند و او به استقبال رفته بود و آن را دخول خواند، و معنى ملاقات. و بعضى دگر مفسّران گفتند: استثنا به مشيّت از استغفار است. ۲
1781. علامه شعرانى: اين مفسر ابن جريج است و سخن او سخت ضعيف و سست و برخلاف فصاحت قرآن است. ۳
100. «وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَ قالَ يا أَبَتِ هذا تَأْوِيلُ رُءْيايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّي حَقًّا...» .
روض الجنان: يوسف عليه السلام گفت: «هذا تَأْوِيلُ رُءْيايَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّي حَقًّا» ، گفت: