109. «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاّ رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرى...» .
روض الجنان: آنگه حق تعالى به ردِّ بر آنان كه گفتند: خداى چرا پيغامبر از بشر فرستاد و چرا پيغامبرانِ او فريشتگان نبودند؟ و نشايد كه خداى تعالى رسالت دهد آدمى را، گفت: بگو اى محمّد كه: «و ما ارْسَلْنا» ؛ ما نفرستاديم از پيش تو، «اِلاّ رجالاً» ؛ الاّ مردانى را از جمله آدميان، دونِ فريشتگان، «مِنْ اَهْلِ القُرى» ؛ از اهل شهرها دون اهل باديه، كه مردمان شهرها عاقل تر و رحيم تر و مجرّب تر باشند. ۱
1784. علامه شعرانى: اگر گويى: چون فرق ميان پيغمبر و غير او به وحى و الهام الهى باشد پس هر كس وحى به او رسد و بتواند به مردم برساند لياقت نبوت دارد، چه شهرى باشد و چه بدوى؛ جون پيغمبر هر چه مى گويد از خود نمى گويد بلكه نقل وحى خدا مى كند و عقل و حلم و تجربه در مردم شهرى در جايى معتبر است كه بخواهد به فكر و عقل خود مردم را تربيت كند، گوييم: چنان نيست كه وحى بر هر كس فرود آيد او بتواند معنى آن را نيكو فرا گيرد و اجراى آن را متعهد شود و بر تعليم آن قدرت داشته باشد وگرنه قرآن را همه عرب از پيغمبر صلى الله عليه و آله شنيدند و حفظ كردند اما در فهم آن مساوى نبودند و پس از آن حضرت عين كار او را نتوانستند استمرار دهند واگر از آغاز بر آنها نازل مى شد هم نمى توانستند. «اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ» . ۲
110. «حَتّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا...» .
روض الجنان: «وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا» ؛ و گمان بردند كه ايشان را تكذيب خواهند كردن و به دروغ داشتن... و چنين گفتند كه قرائت به تخفيف، قرائت اميرالمؤمنين على است و زين العابدين و باقر و صادق عليهم السلام و زيدبن على و محمّد بن عبدالله بن