خواهد، و معنى لطف باشد و توفيق و بيان و حكم و تسميت و راه بهشت و ثواب نمودن. و «فا» براى استيناف آورد،** نه براى عطف. ۱
1806. علامه شعرانى: * چون اگر خداوند مردم را گمراه كند جبر لازم آيد و آن ظلم است؛ پس بايد تأويل كرد به اين كه خداوند گروهى اشقيا را به حال خود رها كند و واگذارد. يا به غير اين تأويل؛ مثلاً حكم كند كه آنها گمراه هستند چون باب افعال به معنى حكم كردن و تسميه هم آمده است.
1807. ** يعنى «فا» در كلمه «فيضلّ» براى استيناف است، مانند واو در كلمه «وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ» به رفع نقر؛ چون اگر براى عطف بود بايد «نقر» به نصب خواند. ۲
8 . «وَ قالَ مُوسى إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ» .
روض الجنان: ابو اِدريس الخولانىّ گفت از ابوذرّ الغِفارىّ از رسول صلى الله عليه و آله كه گفت: خداى تعالى وحى كرد به بعضى انبياء در بعضى كتب خود... گفت: بندگان من! اگر اوّلتان و آخرتان و اِنستان و جِنّتان مجتمع شوند بر پرهيزگارتر دلِ مردى، در مُلك من هيچ نيفزايد. ۳
1808. علامه شعرانى: يعنى همه مانند هم شوند بر اينكه دل همه آنها مانند دل پرهيزكارتر آنها باشد. ۴
15. «وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبّارٍ عَنِيدٍ» .
روض الجنان: بستيهد. ۵