فرستادن باران از آسمان را توان دليل بر خالق گرفت اما حركت كشتى در دريا، خود ما كشتى ساختيم و خود پارو مى زنيم و باد آن را مى برد. و در جواب گوييم هر چيز كه سبب طبيعى دارد باز مخلوق خدا است و به اراده او كه آن اسباب را آماده كرده است. ۱
35. «وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ» .
روض الجنان: قوله: «وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً» ، حق تعالى گفت: ياد كن اى محمّد، و اين فعل مقدّر عامل باشد در ظرف زمان كه «اذْ» است. چون گفت ابراهيم بر سبيل دعا و تضرّع: «رَبِّ» ؛ خداى من و پروردگار من! كن اين شهر را ـ يعنى شهر مكّه را ـ ايمن... حق تعالى اين دعا به اجابت مقرون كرد و اين شهر را كه مكّه است چنان ايمن كرد كه هيچ وحش و مرغ در او خايف نباشد از خصم خود تا گرگ و ميش و شير و گاف و باز و كبوتر در او به يك جاى باشند... . ۲
1823. علامه شعرانى: ظاهراً معنى آن است كه خداوند مردم را امر كرد به آنكه حرم مكه را امن نگاهدارند و تعرض به ديگرى نكنند و اگر كسى مانند حجاج حرمت آن خانه شكست خلاف امر پروردگار كرد به عصيان منافى حكم خدا نيست. ۳
46. «وَ قَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَ عِنْدَ اللّهِ مَكْرُهُمْ وَ إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ» .
روض الجنان: ... مراد به اين مكر، مكر نُمْرود است كه خداى تعالى به آن مثل زد، و آن آن بود كه ابراهيم عليه السلام گفت: من تو را دعوت مى كنم با خداى آسمان. او گفت: من خداى زمينم و نمى دانم كه در آسمان خدايى هست. او گفت: خداى آسمان و زمين خداى من است و اگر تو در مُلك زمين دعوى مى كنى دانى كه تو را در ملك آسمان هيچ بنرود، چه اين آفتاب و ماه و ستارگان بر اين صفت به فرمان خداى روانند. او