افگنيم تا به او ايمان آرند و نيارند، چنان كه با امّت سلف كرديم براى بلاغ حجّت را، تا حجّت برايشان متوجّه شود، و اين از باب لطف باشد. و بعضى دگر گفتند: ضمير عايد است با «استهزا»، يعنى ما استهزا به قرآن به دل ايشان بگذرانيديم تا اجتناب كنند نه براى آن تا استعمال كنند، ايشان بر كار گرفتند و اجتناب نكردند، و نشايد تا اين «سَلْك» به معنى خلق كفر باشد در دل ايشان چنان كه مجبّران گفتند، براى آنكه «لا يُؤُمِنُونَ بِهِ» ، نفى ايمان حوالت به ايشان است و اضافت با ايشان؛ و دگر* مورد اين لفظ مورد ملامت و مذمّت است. ۱
1826. علامه شعرانى: يعنى دليل دگر بر اينكه مراد از آيه جبر نيست آنكه اين لفظ در مورد ملامت آمده است. ۲
15. «لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ» .
روض الجنان: چشم افسا مى كند فلان. ۳
1827. علامه شعرانى: در زمان ما مى گويند چشم بندى. ۴
روض الجنان: سَكْرُ النّهر. ۵
1828. علامه شعرانى: سكر سدى است كه بر نهر مى بندند براى آب و در قصايد عربى شيخ سعدى است:
حبست بجفنى المدامع لاتجرى فلما طغى الماء استطال على السكر
يعنى به پلك چشم جلو اشك را گرفتم تا آب طغيان نمود و برسد غلبه كرد. ۶
1.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۳۱۱ ـ ۳۱۲.
2.روح الجنان، ج ۷، ص ۵۱ .
3.تاريخ الطبري : ج۳ ص۵۹۰ و۵۹۱ ، مروج الذهب : ج۲ ص۳۲۸ ، البداية والنهاية : ج۷ ص۴۸ وفي كلّها قول آخر في تمصيرها سنة ستّ عشرة ، معجم البلدان : ج۱ ص۴۳۲ لمزيد الاطّلاع على البصرة وتمصيرها راجع كتاب «موسوعة تاريخ البصرة» ، الجزء الأوّل .
4.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۳۱۳.
5.روح الجنان، ج ۷، ص ۵۲ .
6.تاريخ الطبري : ج۴ ص۴۶۶ و ۴۷۰ و ۵۰۵ ، الكامل في التاريخ : ج۲ ص۳۳۶ ، معجم البلدان : ج۳ ص۱۲۵ ، معجم ما استعجم : ج۲ ص۶۹۱ ، الفتوح : ج۲ ص۴۶۳ .