785
تفسير نورٌ علي نور ج2

18. «إِلاّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبِينٌ» .

روض الجنان: ... عبداللهِ عبّاس گفت: شياطين از آسمان محجوب نبودند بر آسمان شدندى و خبر آسمان به زمين آوردندى و القا كردندى به كَهَنه.
چون عيسى عليه السلام از مادر بزاد ايشان را از سه آسمان منع كردند... . ۱
1829. علامه شعرانى: از اين عبارت معلوم مى شود پيش از بعثت خاتم انبيا صلى الله عليه و آلهشهاب ديده مى شد و مؤيد آن است روايتى كه زهرى از حضرت زين العابدين عليه السلام از امير المؤمنين روايت كرده است كه پيغمبر صلى الله عليه و آله با جماعتى از صحابه نشسته بودند، ستاره اى بدويد و روشن شد، پيغمبر فرمود شما در جاهليت چه مى گفتيد هرگاه چنين حادثه اى مى افتاد، گفتند: مردى بزرگ به دنيا آمد از اين جهان رفت. فرمود: ستاره براى ولادت و وفات كسى افكنده نمى شود الى آخر الحديث. و گويند در كتب يونانيان هم ذكر اين ستاره هاى دونده هست. والله العالم. ۲
روض الجنان: ... يعقوب بن عتبة بن المُغيرة بن الاخنس بن شريق گفت: اوّل كسى كه از اين قَذْف نجوم بترسيد قبيله ثقيف بود، به نزديك عمروبن اميّه آمدند ـ و او مردى بود از بنى علاج و داهى و زيرك بود ـ او را گفتند كه اين حادثه كه در آسمان پديد آمده است عجب است از قَذْفِ نجوم. ۳
1830. علامه شعرانى: از اين حكايت مستفاد مى گردد كه اين حادثه در زمان پيغمبر صلى الله عليه و آله اتفاق افتاده و مردم پيش از آن نديده بودند. و جمع ميان اين كلام و روايت سابق آن است كه گاهى تير شهاب بسيار مى شود كه آن را تناثر النجوم گويند و در سال 329 هجرى هم اتفاق افتاد و آن چيز تازه اى بود كه هر وقت به آسمان نگاه مى كردند شهابهاى بسيار از هر طرف آسمان روان بود و آنكه پيش از آن

1.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۳۱۴.

2.روح الجنان، ج ۷، ص ۵۳ .

3.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۳۱۴ ـ ۳۱۵.


تفسير نورٌ علي نور ج2
784

افگنيم تا به او ايمان آرند و نيارند، چنان كه با امّت سلف كرديم براى بلاغ حجّت را، تا حجّت برايشان متوجّه شود، و اين از باب لطف باشد. و بعضى دگر گفتند: ضمير عايد است با «استهزا»، يعنى ما استهزا به قرآن به دل ايشان بگذرانيديم تا اجتناب كنند نه براى آن تا استعمال كنند، ايشان بر كار گرفتند و اجتناب نكردند، و نشايد تا اين «سَلْك» به معنى خلق كفر باشد در دل ايشان چنان كه مجبّران گفتند، براى آنكه «لا يُؤُمِنُونَ بِهِ» ، نفى ايمان حوالت به ايشان است و اضافت با ايشان؛ و دگر* مورد اين لفظ مورد ملامت و مذمّت است. ۱
1826. علامه شعرانى: يعنى دليل دگر بر اينكه مراد از آيه جبر نيست آنكه اين لفظ در مورد ملامت آمده است. ۲

15. «لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ» .

روض الجنان: چشم افسا مى كند فلان. ۳
1827. علامه شعرانى: در زمان ما مى گويند چشم بندى. ۴
روض الجنان: سَكْرُ النّهر. ۵
1828. علامه شعرانى: سكر سدى است كه بر نهر مى بندند براى آب و در قصايد عربى شيخ سعدى است:

حبست بجفنى المدامع لاتجرى فلما طغى الماء استطال على السكر
يعنى به پلك چشم جلو اشك را گرفتم تا آب طغيان نمود و برسد غلبه كرد. ۶

1.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۳۱۱ ـ ۳۱۲.

2.روح الجنان، ج ۷، ص ۵۱ .

3.تاريخ الطبري : ج۳ ص۵۹۰ و۵۹۱ ، مروج الذهب : ج۲ ص۳۲۸ ، البداية والنهاية : ج۷ ص۴۸ وفي كلّها قول آخر في تمصيرها سنة ستّ عشرة ، معجم البلدان : ج۱ ص۴۳۲ لمزيد الاطّلاع على البصرة وتمصيرها راجع كتاب «موسوعة تاريخ البصرة» ، الجزء الأوّل .

4.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۳۱۳.

5.روح الجنان، ج ۷، ص ۵۲ .

6.تاريخ الطبري : ج۴ ص۴۶۶ و ۴۷۰ و ۵۰۵ ، الكامل في التاريخ : ج۲ ص۳۳۶ ، معجم البلدان : ج۳ ص۱۲۵ ، معجم ما استعجم : ج۲ ص۶۹۱ ، الفتوح : ج۲ ص۴۶۳ .

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 140305
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به