صحيح است؛ زيرا كه ماده انسان خاك است و پس از مردن و زوال صورت انسانى باز خاك مى گردد. ۱
روض الجنان: خرهى. ۲
1834. علامه شعرانى: «خره» در لغت فارسى لجن است و گل خيسيده. ۳
28. «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ» .
روض الجنان: «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ» ، عامل در ظرف مضمر است، يعنى وَ اذْكُرْ؛ ياد كن اى محمّد چون گفت خداى تو فريشتگان را: «إِنِّي خالِقٌ بَشَراً» ؛ من بخواهم آفريدن خلقى را. ۴
1835. علامه شعرانى: يعنى بشر را كه در آيه به آن تصريح شده و بشر و انسان مرادف يكديگرند و خداوند آدم ابوالبشر ونوع انسان را در يك حكم آورده است. ۵
31. «إِلاّ إِبْلِيسَ أَبى أَنْ يَكُونَ مَعَ السّاجِدِينَ» .
روض الجنان: «إِلاّ إِبْلِيسَ» ؛ همه سجده كردند مگر ابليس كه اِبا كرد و امتناع از آنكه سجده كند، و كلام در آنكه ابليس از جمله فريشتگان بود يا نه به استقصا برفته است و نيز اين قصّه به تمامى در سورة البقرة. ۶
41. «قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ» .
روض الجنان: ... خداى تعالى گفت ابليس را: «هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ» ، يعقوب خواند در عَشَر... . ۷
1837. علامه شعرانى: يعنى در قرائت عشر؛ چون هفت قرائت معروف به اجماع متواتر است و در قرائت سه تن اختلاف است: يعقوب و خلف و ابوجعفر و مجموع اينها ده قرائت مى شود و هر چه غيرِ اين ده باشد به اتفاق شاذ است و خواندن آن جايز نيست. ۸
43. «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ» .
روض الجنان: بخشيده. ۹
1838. علامه شعرانى: بخشيده ترجمه مقسوم است يعنى قسمت كرده. ۱۰
49. «نَبِّئْ عِبادِى أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» .
روض الجنان: «نَبِّئْ عِبادِى» ، آنگه رسول را گفت: خبر ده بندگان مرا كه من غفور و رحيمم و آمرزگار و بخشاينده ام و عذاب من عذابى سخت است. و اين غايت وعد و وعيد است كه حق تعالى مختصر در اين دو آيت بگفت.
1.روح الجنان، ج ۷، ص ۵۸ .
2.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۳۲۱؛ در چاپ مشهد «خرى» ضبط شده است.
3.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۳۲۲.
4.روح الجنان، ج ۷، ص ۵۹ .
5.
۱۸۳۶. علامه شعرانى: اما آنچه در سوره بقره گفت راجع به آدم بود و عين آن را در اينجا نسبت به بشر و نوع انسان داد؛ چون مقصود شناختن نوع است تا انسان بداند در عرض ساير حيوانات نيست و روحى كه در او دميده شده و از آدم به او ارث رسيده
سزاوار آن است كه فرشتگان سجده او كنند و ابليس همت براغواى او گماشته نه چنان كه ماديان و دهريان پندارند انسان هم حيوانى است بى تكليف، هنگام موت فانى مى شود و وجود او عبث است. روض الجنان، ج ۱۱، ص ۳۲۳.
6.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۳۲۵.
7.روح الجنان، ج ۷، ص ۶۱.
8.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۳۲۶.
9.روح الجنان، ج ۷، ص ۶۲.