801
تفسير نورٌ علي نور ج2

69. «ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الَّثمَراتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فِيهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَأيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» .

روض الجنان: «ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الَّثمَراتِ» و نيز از جمله وحى كه نحل را داد، آن است كه گفت: گفتيم او را كه از هر ميوه پاكيزه بخور. ۱
1871. علامه شعرانى: علماى اين فن گويند غذاى زنبور عسل گرد گلها است و آن را كارگران از صحرا مى آورند و در خانه پهلوى هر طفل وجوان كه هنوز قدرت پرواز ندارند مى گذارند با مقدارى عسل و از براى ملكه هم غذاى خاص شاهانه كه براى ويتامين بسيار با غذاى ديگران فرق دارد و در تفصيل آن به كتب خاص اين علم رجوع بايد كرد، و «فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً» اشاره به همه گونه اعمال نحل است. بارى زنبور عسل از آيات بزرگ الهى است كه هيچ فكر ملحد و مادى و اتباع داروين وامثال او توجيه آن را به اسباب طبيعى نمى توانند كرد و جز به اعتراف به وجود خالق حكيم و عالم مدبر كه به الهام او اين اعمال صورت مى گيرد به نوع ديگر حل نمى شود. ۲
روض الجنان: «فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً» ؛ و بر راه خدا بَرو ذلول، يعنى مطيع و فرمان بردار. بعضى دگر گفتند: حال است از «نَحْل». و بعضى دگر گفتند: حال است از «سُبُل». بر قولِ اوّل حال باشد از فاعل، و بر قولِ دوّم حال باشد از مفعول، يعنى؛ هيچ راه بر تو دشخوار نباشد كه خواهى تا آنجا روى*.
آنگه گفت «يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ» ؛ از شكم او بيرون مى آيد شرابى به رنگهاى گوناگون: از سپيد و زرد و سرخ**. ۳
1872. علامه شعرانى: * خانه ساختن زنبور عسل به الهام خداوندى است، چون خانه هاى مسدّس منظم كه مى سازد از كمترين مقدار موم بيشترين گنجايش حاصل

1.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۶۳.

2.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۱۲۲.


تفسير نورٌ علي نور ج2
800

شرب است و خوردن ترجمه أكل و در فارسى فرق ميان خوردن و باز خوردن را بدين وجه جاى ديگر نيافتم.
روض الجنان: رسول (صلّى الله عليه و على آله) گفته است: خمر آن بود كه از انگور گيرند و سَكَر از خرما و نقيع از انگبين و مِرْز از گاورس [و غبير از گندم]. ۱
1869. علامه شعرانى: مشهور از ارزن است [نه از گندم]. ۲

68. «وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمّا يَعْرِشُونَ» .

روض الجنان: «وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ» ؛ وحى كرد خداى تو به نحل يعنى إلهام داد ايشان را، و مرجع معنى إلهام با علم بُوَد جز كه علم در عقلا مستعمل باشد و به إلهام در جز عقلا، و نَحْل، مُنجِ انگبين باشد. ۳
1870. علامه شعرانى: منج به معنى زنبور است و وحى كه به حيوان مى آيد همان است كه حكما قوه اهمه گويند و مدرك معانى جزئيه است و تسلط اين قوه در حيوان به منزلت تسلط عقل است در انسان، و در زمان ما از آن به فطرت وغريزه تعبير مى كنند. و حركت حيوان مانند حركت پلك چشم انسان است كه به مجرد اشاره انگشت بى اختيار بسته مى شود يا مانند آنكه گوشش سنگين است، چون خواهد درست بشنود دهان خود را باز مى كند تا هوا از راه دهان از مجرايى كه ميان دهان و گوش است صدا را به قوه سامعه برساند وهر عملى كه از مقدار فكر و انديشه عامل آن بيشتر است آن را به الهام خداوندى نسبت بايد داد چون عمل زنبور بيش از ميزان انديشه او است البته به الهام خدايى است. ۴

1.روض الجنان، ج ۱۲ ص ۶۱؛ عبارت داخل قلاب در چاپ مشهد در پاورقى آمده است.

2.روح الجنان، ج ۷، ص ۱۲۱.

3.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۶۲.

4.روح الجنان، ج ۷، ص ۱۲۲.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 139437
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به