807
تفسير نورٌ علي نور ج2

مفسرين پيوسته جزئيات و مشخصات و ماديات را به از كليات و مجردات درك مى كنند و همه چيز را بر طبع خود حمل بر يك فرد معهود مى كنند و مؤلّف قول آنها را نقل كرده است. ۱
1882. *** ظاهراً ترجمه «حجنة» است كه بر سر دوك مى نهادند، و «بادريسه» تخته گردى است كه بر آخر دوك نصب مى كنند تا رشته ها از دوك بيرون نيفتد و درهم نشود. ۲

95. «وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللّهِ ثَمَناً قَلِيلاً إِنَّما عِنْدَ اللّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» .

روض الجنان: فروختار. ۳
1883. علامه شعرانى: «فروختار» فروشنده است، در آن عهد مستعمل بود و در زمان ما نيست. ۴
روض الجنان: «إِنَّما عِنْدَ اللّهِ» ؛ كه آنچه به نزديك خداست شما را بهتر است از ثواب خداى (جلّ جلاله) اگر شما دانى. و «ما» موصوله است براى آنكه «ما» از «إنَّ» جدا بايد نوشتن كه اسم است و آنجا كه «ما» كافّه بُوَد و حرف باشد پيوسته نويسند، فَرْقاً بَيْنَهُما، وَهذا مِنْ عِلم الخطِّ. ۵
1884. علامه شعرانى: اما در رسم الخط قرآن تعبد و متابعت نسخ اوليه قرآن واجب است واين نكته را مراعات نبايد كرد مثلاً «انما» درهمه جاى قرآن بايد موصول نوشته شود مگر در «إِنَّ ما تُوعَدُونَ لاَتٍ»۶ در سوره انعام كه قرآنهاى قديم از زمان پيغمبر صلى الله عليه و آلهكه مقطوع نوشته بودند و بايد متابعت كرد و در اين آيه نحل چون مصاحف از آن عهد هر دوگونه نوشته شده براى ما هر دو وجه جايز است. وحكم در هر كلمه كه به «ما»

1.روح الجنان، ج ۷، ص ۱۳۸.

2.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۸۸ .

3.روح الجنان، ج ۷، ص ۱۴۰.

4.انعام (۶): ۱۳۴.


تفسير نورٌ علي نور ج2
806

92. «وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى مِنْ أُمَّةٍ إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللّهُ بِهِ وَ لَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ» .

روض الجنان: «وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها» ؛ گفت مباشى چنان كه آن زن كه ريسمان خود را تاب باز دهد پس از آنكه محكم كرده باشد. و در قوّت دو قول گفتند: يكى آنكه به معنى ابرام و إحكام است، يكى آنكه: القوّة؛ الطّاقة مِنَ الحبل، يك تَوْ* از رسن را قوّت خوانند جمعها: القوى. كلبى و مُقاتل گفتند: اين زنى بود كم خرد از قريش او را ريطه بنت عمرو گفتند و هو عمرو بن سعد بن كعب بن زيد بن مناة بن تميم، و لقب او جُعَل بود.** او دوكى بكرده بود مقدار يك ارش، نهكى در سر آن كرده به مقدار انگشتى و بادريسه اى بزرگ در خورِ آن در او افگنده و پشم و موى رشتى به آن و پرستاران را فرمودى تا از آن مى رشتندى از بامداد تا نماز پيشين، چون نماز پيشين بودى بفرمودى تا آنچه رشته بودندى تاب بازدادندى. خوى و عادت او بر اين بود... . ۱ ***
1880. علامه شعرانى: * يك تو به معنى يك لا و يك تار است و درهم ستوق گويند معرب سه تو آنكه سه لاى تو بر تو دارد و تشبيه افلاك كنند به تويهاى پياز. ۲
1881. ** قول صحيح تر در تفسير آن است كه اشاره به زنى خاص و معهود نيست؛ چون غالب مفسران اين زن را به تعيين نمى شناختند و خداوند تعريف به مجهول نمى كند بلكه مَثَل زد خداوند شكستن عهد را به باز كردن ريسمان پس از رشتن. چنان كه مثل زد كلمه طيبه را به شجره طيبه و كلمه خبيثه را به شجره خبيثه نه درختى معهود وخاص و مَثَل زد صدقه در راه خدا را به دانه كشته كه هفت خوشه برآورد، در هر يك صد دانه نه آنكه دانه خاص بدين صفت در خارج موجود باشد. اما جماعتى از

1.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۸۵ .

2.روح الجنان، ج ۷، ص ۱۳۸.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 139296
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به