835
تفسير نورٌ علي نور ج2

و خونريزى مثل است و هم در آبادى كشور همتى عجيب داشت. بعضى مورخان باغهاى معلق بابل را كه «إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ»۱ است نسبت به او مى دهند و سدها و كانالها و نهرهاى بسيار از شط فرات و دجله براى مزارع كشيد و گويند نه عشر كتابخانه هاى بابل كه بر آجر به خط ميخى منقوش است به نام او است و تاريخ سلطنت او چنان در نظر مردم قديم مشهور بود كه بسيارى از يونانيان پس از وى، بلكه پس از اسكندر هم مبدأ تاريخ را از سلطنت بخت نصّر مى گرفتند چنان كه نصارا از ميلاد مسيح عليه السلام. و بخت نصّر فرزند نبوپالاسار پادشاه بابل بود و از جانب پدر به جنگ مصريان رفت و فرعون نكو را مغلوب ساخت و پس از پدر به پادشاهى نشست و چهل و دو سال پادشاهى كرد و در اين مدت چند بار با بنى اسرائيل مصاف داد تا آخر الامر صدقياه سلطان اسرائيليان را اسير كرد، اما ارمياى پيغمبر را كه در زندان وى بود آزاد ساخت و با احترام به بابل برد. و ساير اخبار وى را در تواريخ بايد خواند كه امروز به دست آوردن تفاصيل آن آسان است و در اين ابواب كتابها بسيار نوشته اند بالجمله بخت نصّر نزد دينداران از منفورترين و ظالم ترين ملوك و نزد اهل دنيا براى نظم و آبادى معظم و مكرم است. ۲
روض الجنان:... وَهْبِ منَبّه گفت: بخت نصّر در آخر عمرش در خواب ديد صنمى سرش از زر و سينه اش از سيم و شكمش از مس و رانهايش از آهن و پايهاش از گل خشك،* آنگه سنگى ديد كه از آسمان بيفتاد و بر او آمد و آن را پست كرد، اين خواب از دانيال بپرسيد. دانيال گفت: تعبير خواب آن است كه اين صنم كه ديدى تويى و فرزندان تو و پادشاهانى كه از پس تو باشند. امّا سرش كه از زر بود تويى كه بهترين ايشانى؛ و امّا سينه كه از سيم بود،** پسر تو باشد كه از تو به او چندانى فرق باشد كه از زر تا سيم... . ۳

1.فجر (۸۹): ۷.

2.روح الجنان، ج ۷، ص ۲۰۰.

3.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۱۸۲.


تفسير نورٌ علي نور ج2
834

1942. ** شايد حنانيا و عزريا. ۱
روض الجنان: «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ» ، اى ذوى قوّة منيعة و شجاعة شديده و الباسْ و البُوس الشدّة، يعنى بخت نصّر و اصحاب او. و ابتداى كار بخت نصّر آن بود كه: ابن جُرَيج روايت كرد از يعلى بن مسلم از سعيدِ جبير، كه، او گفت مردى از بنى اسرايل اين قصّه مى خواند در تورات كه خداى تعالى حكايت آن در قرآن باز گفت: فى قوله «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما» . ۲
1943. علامه شعرانى: البته مفسران ما اين حكايات را از علماى يهود شنيده و فراگرفته بودند. يهوديان هم در نقل قصص دقت كافى نكرده يا خودشان چنان كه بايد از تفاصيل كتب خود مطلع نبودند و در روايتهاى شفاهى اشتباهات بسيار راه يافته از اين جهت اعتبار بدانها نيست و اصل اين قصه را مؤلف از عرائس ثعلبى نقل كرده است در قصه ارميا. ۳ و غرض ما از اين كلام آن است كه خوانندگان اگر خطا و غلط در اين حكايات بينند آن را نسبت به ائمه يا پيغمبر عليهم السلام ندهند و مربوط به قرآن نشمارند. مردم صدر اول مى خواستند تفاصيل اين حكايات را بدانند و چاره را منحصر در استفسار از علماى اهل كتاب دانستند و حق آن است كه تفاصيل آن لازم نبود واصل موضع عبرت در قرآن مذكور و در اخبار متواتر است و بخت نصّر را همه مردم مى شناسند و تسلط او بر يهود و خرابى بيت المقدس واسارت يهود متواتر است، اصل و منشأ و سبب ملك و گزارش او به تفصيل و جزئيات اخبار او لازم نيست. ۴
روض الجنان:... در مدّت آنكه بخت نصّر به شام بود، صيحون مَلِك پارس فرمان يافت... . ۵
1944. علامه شعرانى: بخت نصّر پادشاه بابل معروف ترين پادشاهان قديم و در ظلم

1.روح الجنان، ج ۷، ص ۱۹۸.

2.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۱۷۵.

3.عرائس المجالس، ص ۲۹۹.

4.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۱۷۸.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 148479
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به