837
تفسير نورٌ علي نور ج2

پادشاهان واقعى بودند با پادشاهان افسانه سلسله كيان در آميخته بود تنها داراى اكبر را فراموش نكرده بود و داراى اصغر را كه مغلوب اسكندر شد، اما او را به غلط فرزند داراى اكبر مى دانستند. بارى تاريخ صحيح ايران قديم را يهوديان و يونانيان و سريانيان مى دانستند. ۱
1948. ** البته عبارت كتاب مصحّف است و اصل عربى عرائس كه اين جمله ترجمه او است چنين است:
ثمّ من بعد عمرانه إلى ظهور الاسكندر على بيت المقدس و احصاره ملكها و ضمها إلى مملكته ثمانيه و ثمانون سنة؛
يعنى از آنگه كه آباد كردند تا آنگه كه اسكندر رومى غالب شد بر بيت المقدس و پادشاه آنجا را در حصار انداخت يا در حضور خود خواست و آن را به ملك خود ملحق ساخت هشتاد و هشت سال بود.
و صحيح آن است كه اسكندر بيت المقدس را محاصره نكرد و با يهود جنگ ننمود، بلكه چون بيت المقدس آمد معبد و رؤسا و علماى دين را احترام بسيار كرد و وضع آنجا را به حال خود ثابت گذاشت و از اسكندر خاطره نيك دارند. ۲
روض الجنان: ... محمّد بن اسحاق گفت: چون عيسى را عليه السلام را به آسمان بردند و يحيى را بكشتند و بعضى اهل سير گفتند: زكريّا را نيز بكشتند، خداى تعالى پادشاهى بر ايشان مسلّط كرد از پادشاهان بابل كه او را خُردوس گفتند... . ۳
1949. علامه شعرانى: اين حكايت هم از عرائس ثعلبى منقول است و صحيح همان است كه پيش از اين گفتيم كه خرابى بار دوم كه منجر به پراكنده شدن بنى اسرائيل شد و تاكنون پراكنده اند درعهد سلطنت روميان بود به دست تيطوس فرزند وسپاسيانوس و بهترين و صحيح ترين كتاب درتاريخ اين وقايع از مسلمانان كتاب

1.روح الجنان، ج ۷، ص ۲۰۵.

2.روح الجنان، ج ۷، ص ۲۰۵ ـ ۲۰۶.

3.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۱۸۷.


تفسير نورٌ علي نور ج2
836

1945. علامه شعرانى: * در كتاب دانيال گويد: سرش از زر بود و سينه و بازويش از سيم و شكم و رانش از برنج و ساقهايش بخشى از گل و بخشى از آهن بود. ۱
1946. ** تعبير دانيال موافق كتاب او چنان است كه هر يك از قطعات صنم اشاره به دولتى است نه به پادشاهى خاص؛ پس زر دولت بابل است كه در كمال قوت و بهجت و ثبات بود؛ پس از آن دولت هخامنشيان فارس و برنج دولت اسكندر كه دولت فارس را برانداخت و دو ساق پا اشاره به تقسيم جهان است ميان دو دولت روم و فارس اشكانى يا ساسانى و آن سنگ آسمان كه همه آنها را زايل كرد دولت اسلام است. ۲
روض الجنان:... آنگه حق تعالى گفت: «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ» ؛ يعنى بخت نصّر و لشكر او. و گفتند: از عهد ارميا و تخريب بخت نصّر بيت المقدس را تا به قتل يحيى زكريّا، چهار صد سال بود و شصت و يك سال. براى آن گفتند: از عهد خراب بيت المقدس تا آنگه كه آبادان كردند در عهد كيرش بن احشوبرش اصفهبد بابل از قبل بهمن بن اسفنديار* هفتاد سال بود و از آنگاه كه آبادان كردند تا آنگاه كه اسكندر رومى بستد و** جور كرد با ملك خود هشتاد و هشت سال بود و از مملكت اسكندر تابه مولد يحيى زكريّا عليهماالسلام سيصد و شصد سال بود... . ۳
1947. علامه شعرانى: * كورش سلطان ديگر است و احشويروش كه خشايارشا گويند پادشاه ديگر، اولى شروع به آبادى بيت المقدس كرد و دويم به انجام رسانيد اما بهمن بن اسفنديار نامش در تورات نيست و به جاى وى ارتحششتا مذكور است كه يونانيان ارتاگزر گسس مى گفتند واين تعبير يونانى اردشير است و او را به دراز دست توصيف مى كردند چنان كه بهمن را در افسانه هاى ايرانى دراز دست گفته اند. و از اينجا به نظر مى رسد كه در ذهن ايرانيان عهد ساسانى سلاطين هخامنشى كه

1.روح الجنان، ج ۷، ص ۲۰۳.

2.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۱۸۶؛ در چاپ مشهد به جاى «جور كرد»، «حَوْز كرد» ضبط شده است كه آنهم با توجه به توضيح علامه شعرانى تصحيف است.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 148464
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به