پادشاهان واقعى بودند با پادشاهان افسانه سلسله كيان در آميخته بود تنها داراى اكبر را فراموش نكرده بود و داراى اصغر را كه مغلوب اسكندر شد، اما او را به غلط فرزند داراى اكبر مى دانستند. بارى تاريخ صحيح ايران قديم را يهوديان و يونانيان و سريانيان مى دانستند. ۱
1948. ** البته عبارت كتاب مصحّف است و اصل عربى عرائس كه اين جمله ترجمه او است چنين است:
ثمّ من بعد عمرانه إلى ظهور الاسكندر على بيت المقدس و احصاره ملكها و ضمها إلى مملكته ثمانيه و ثمانون سنة؛
يعنى از آنگه كه آباد كردند تا آنگه كه اسكندر رومى غالب شد بر بيت المقدس و پادشاه آنجا را در حصار انداخت يا در حضور خود خواست و آن را به ملك خود ملحق ساخت هشتاد و هشت سال بود.
و صحيح آن است كه اسكندر بيت المقدس را محاصره نكرد و با يهود جنگ ننمود، بلكه چون بيت المقدس آمد معبد و رؤسا و علماى دين را احترام بسيار كرد و وضع آنجا را به حال خود ثابت گذاشت و از اسكندر خاطره نيك دارند. ۲
روض الجنان: ... محمّد بن اسحاق گفت: چون عيسى را عليه السلام را به آسمان بردند و يحيى را بكشتند و بعضى اهل سير گفتند: زكريّا را نيز بكشتند، خداى تعالى پادشاهى بر ايشان مسلّط كرد از پادشاهان بابل كه او را خُردوس گفتند... . ۳
1949. علامه شعرانى: اين حكايت هم از عرائس ثعلبى منقول است و صحيح همان است كه پيش از اين گفتيم كه خرابى بار دوم كه منجر به پراكنده شدن بنى اسرائيل شد و تاكنون پراكنده اند درعهد سلطنت روميان بود به دست تيطوس فرزند وسپاسيانوس و بهترين و صحيح ترين كتاب درتاريخ اين وقايع از مسلمانان كتاب