رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا» گفت: اگر با سر معصيت شوى، ما با سر عقوبت شويم. ايشان با معصيت شدند، خداى تعالى ملك الرّوم را بر ايشان مسلّط كرد. باز دگر باره چون با معصيت رجوع كردند، خداى تعالى پادشاه رى را بر ايشان مسلّط كرد و نام او اوزن* بود، دگر باره رجوع كردند با معصيت، خداى تعالى شاپور ذوالاكتاف را بر ايشان مسلّط كرد. 1 **
1953. علامه شعرانى: * البته اگر چنين پادشاهى در آن عهد در رى بود از پارتها يعنى اشكانيان است ولى نامى شبيه به اين كلمه در سلاطين اشكانى به خاطر ندارم و مورخان نصارا يكى از اشكانيان موسوم به تلاش را از دشمنان يهود نام برده اند و در كتب نصارا آمده است كه در عهد پارتها يكى از جماعت يونانى مآب يهود موسوم به ژازون از طرف پادشاه سلوكيد رياست هيكل را به دست آورد اما دينداران يهود از يونانى مآبها سخت متنفر بودند و آنها را از ملت خود نمى شمردند و آلت سياست يونانى و مروج آداب واخلاق كفار و بت پرستان مى دانستند و البته مردى يونانى مآب را با اين صفت به رياست روحانى قبول نمى كردند و ژازون هم فتوا داد مردم در نمايشخانه ها برهنه شوند مانند يونانيان و از قيود شرم و حياى شريعت موسى بيرون آيند تا يونانيان آنها را باخود متساوى الحقوق دانند ونزد آنها سرشكسته نباشند و از اين قبيل اعمال مخالف شريعت براى رضاى خاطر سلوكيان مى كرد و در جوار مسجد بيت المقدس تماشاخانه تأسيس نمود و چنان در يونانى مآبى غلو داشت كه ساير متفقين وى در مرام هم از وى بى زار شدند و به عللى ناچار شد فرار كند الى آخره. و نام ژازون در كتب لغت و دائرة المعارف نصارا مذكور است و بايد دانست در آن عهد دين حق شريعت موسى عليه السلام بود و يگانه قوم موحد يهود بودند وقتى جانشينان اسكندر آنجا را ضميمه يونان كردند و يونانيان عالم و متمدن بودند و يهوديان به دين خود چسبيده آداب و اخلاق و قوانين ملكى يونان را نمى پذيرفتند و