839
تفسير نورٌ علي نور ج2

رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا» گفت: اگر با سر معصيت شوى، ما با سر عقوبت شويم. ايشان با معصيت شدند، خداى تعالى ملك الرّوم را بر ايشان مسلّط كرد. باز دگر باره چون با معصيت رجوع كردند، خداى تعالى پادشاه رى را بر ايشان مسلّط كرد و نام او اوزن* بود، دگر باره رجوع كردند با معصيت، خداى تعالى شاپور ذوالاكتاف را بر ايشان مسلّط كرد. 1 **
1953. علامه شعرانى: * البته اگر چنين پادشاهى در آن عهد در رى بود از پارتها يعنى اشكانيان است ولى نامى شبيه به اين كلمه در سلاطين اشكانى به خاطر ندارم و مورخان نصارا يكى از اشكانيان موسوم به تلاش را از دشمنان يهود نام برده اند و در كتب نصارا آمده است كه در عهد پارتها يكى از جماعت يونانى مآب يهود موسوم به ژازون از طرف پادشاه سلوكيد رياست هيكل را به دست آورد اما دينداران يهود از يونانى مآبها سخت متنفر بودند و آنها را از ملت خود نمى شمردند و آلت سياست يونانى و مروج آداب واخلاق كفار و بت پرستان مى دانستند و البته مردى يونانى مآب را با اين صفت به رياست روحانى قبول نمى كردند و ژازون هم فتوا داد مردم در نمايشخانه ها برهنه شوند مانند يونانيان و از قيود شرم و حياى شريعت موسى بيرون آيند تا يونانيان آنها را باخود متساوى الحقوق دانند ونزد آنها سرشكسته نباشند و از اين قبيل اعمال مخالف شريعت براى رضاى خاطر سلوكيان مى كرد و در جوار مسجد بيت المقدس تماشاخانه تأسيس نمود و چنان در يونانى مآبى غلو داشت كه ساير متفقين وى در مرام هم از وى بى زار شدند و به عللى ناچار شد فرار كند الى آخره. و نام ژازون در كتب لغت و دائرة المعارف نصارا مذكور است و بايد دانست در آن عهد دين حق شريعت موسى عليه السلام بود و يگانه قوم موحد يهود بودند وقتى جانشينان اسكندر آنجا را ضميمه يونان كردند و يونانيان عالم و متمدن بودند و يهوديان به دين خود چسبيده آداب و اخلاق و قوانين ملكى يونان را نمى پذيرفتند و

1.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۱۹۰.


تفسير نورٌ علي نور ج2
838

انس الجليل است تأليف يكى از علماى حنابله در قرن دهم و خردوس از پادشاهان بابل فعلاً در خاطر ندارم اما اين كلمه شبيه به كلمه هرودوس از روميان است كه او هم بر بيت المقدس تاخت و با يهود جنگ كرد. 1
روض الجنان: «...لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ» ؛ كه فساد كنى دوبار در زمين: نوبت اوّل به بخت نصّر مقهور شدند و نوبت دوم به خُردوس، چنان كه ذكر آن برفت. پس از آن در شام بنى اسرايل را رايتى* برنداشتند و ملك از شام و نواحيش با روم و يونان افتاد؛ جز آنكه بقاياى بنى اسرايل بسيار شدند و در عالم پراگنده شدند و ايشان را ديانت و رياست بود در بيت المقدس و نواحى او. ملك نبود ايشان را امّا نعمت و عزّت و منعت بود. دگرباره بطر گرفتند ايشان و احداث پيشه گرفتند و تغيير و تبديل كردن گرفتند. خداى تعالى ابطوس بن اسانوس الرّومى** را بر ايشان مسلّط كرد تا شهرهاى ايشان خراب كرد و ايشان را آواره كرد... . 2
1950. علامه شعرانى: * رايتى و علمى برنداشتند، يعنى ملك و دولتى نداشتند. 3
1951. ** اسالوس مصحف وسپاسيانوس است و از كتب نصارا معلوم مى شود كه هرددوس پيش از ميلاد با يهود بيت المقدس نبرد كرد و طيطوس 70 سال پس از ميلاد عيسى عليه السلام و آنكه پس از وى مجمع يهود را بالكل پراكنده ساخت در سال 132 بود. 4
روض الجنان: ...ابوبشير گفت: سعيدِ جبير را پرسيدم از اين آيات، گفت: امّا آنان كه «فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ» صيخابرة الخزرى بود و لشكر او. 5
1952. علامه شعرانى: ظاهراً سنخاريب آشورى. 6
روض الجنان: ... بار ديگر خداى تعالى دولت با بنى اسرايل داد فى قوله: «عَسى

1.روح الجنان، ج ۷، ص ۲۰۶.

2.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۱۸۹ـ۱۹۰. در نسخه مشهد به جاى «ططوس بن اسالوس»، «ابطوس بن اسانوس» آمده است.

3.روح الجنان، ج ۷، ص ۲۰۸.

4.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۱۹۰.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 148453
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به