841
تفسير نورٌ علي نور ج2

1955. علامه شعرانى: و اين قول صحيح تر است و بدان اشاره كردم. ۱

7. «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ الاْخِرَةِ لِيَسُوؤا وُجُوهَكُمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِيراً» .

روض الجنان:...اين نوبت باز پسين بود و اين نوبت ديگر بر قولى قتل يحيى زكريا بود و بر قولى ديگر قصد كشتن عيسى مريم تا خداى تعالى او را به آسمان برد از ميان ايشان، خداى تعالى پارس را و روم را بر ايشان مسلّط كرد. خردوس را و ططوس را كه قصه ايشان برفت. ۲
1956. علامه شعرانى: از اين كلمه معلوم مى شود حردوس از فارس بود و ططوس از روم و جايى حردوس را از بابل تمرد. ۳
روض الجنان: «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا، لِيَسُوؤا وُجُوهَكُمْ» ، يعنى چون نوبت وعده دوم آمد و شما با سر فساد رفتى بر سر شما فرستادم، بنده مسلّط را تا روى شما دژم كنند... و باقى قرّاء خواندند: لِيسُؤا الله وجوهكم، بر جمع اسناداً الى «عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ» ، و علامت نصب حذف نون است، يعنى ما ايشان را برانگيختيم تا رويهاى شما دژم كنند. ۴
1957. علامه شعرانى: تيطوس هم در تباهى و فساد مانند بخت نصّر خانه را خراب ويهود را پراكنده ساخت اما در بى آبرويى و رفتار شماتت آميز و اظهار شادى از آزار يهود و انتقامجويى نامردانه و استهزا به دين ومذهب يهود و مخالفت با اعمال شريعت از بخت نصّر درگذشت؛ زيرا كه بخت نصّر هيچ اين اعمال نكرد بلكه دانشمندان را محترم مى داشت و دين موسى عليه السلام را استهزا نمى كرد و از اين جهت خداوند اينجا فرموده: «لِيَسُوؤا وُجُوهَكُمْ» و درباره بخت نصّر نفرمود و مورخان يهود

1.روح الجنان، ج ۷، ص ۲۱۰.

2.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۱۹۲ ـ ۱۹۳.

3.روح الجنان، ج ۷، ص ۲۱۱.

4.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۱۹۳.


تفسير نورٌ علي نور ج2
840

مانند مسلمانان صدر اول مى خواستند به طب و رياضى وعلوم اكتفا كنند و بطالسه به خلاف خود اسكندر مى خواستند قانون واخلاق وعادات خود را به جاى اخلاق و قوانين شرعى ميان يهود رواج دهند تا آنها مطيع محض باشند و گروهى از قوم يهود متملق طرفدار آنها بودند و يونانى مآب شمرده مى شدند. ۱
1954. ** از جنگ شاپور ذوالاكتاف و تسلط وى بر بيت المقدس نيز خبرى نشنيده ام هر چند به يهوديان بابل سخت مى گرفت اما خسرو پرويز بر آنجا تاخت و تسخير كرد و در آن زمان يهوديان معبد و دولتى نداشتند و سلاطين روم بعض معابد به خاطره مسيح عليه السلام تعمير كرده به زيارت آن مى رفتند. حاصل كلام در تفسير آيه شريفه آن است كه يك بار مسجد را داود و سليمان عليهماالسلام ساختند و بخت نصّر ويران كرد واين عمارت و ويرانى اول است كه فرمود: «وَعْدُ أُولاهُما» و بار ديگر در زمان پادشاهان هخامنشى ساخته و آباد شد و آن را طيطوس رومى ويران ساخت و اين عمارت وخرابى دوم است كه در «فَإِذا جاءَ وَعْدُ الاْخِرَةِ» بدان اشاره فرمود و پس از آن آباد نشد مگر در زمان خلافت عمر بن الخطاب به دست مسلمانان. و اين وقايع ديگر كه در اين تفسير و ديگر تفاسير آمده چندان مهم و مستأصل كننده نبود كه آيه قرآن را بر آن حمل كنند واسامى اشخاص در بعض قصص چنان مصحف است كه يافتن آن در كتب تواريخ به سهولت ممكن نيست و يهود خود آبادى اول و دوم همچنان گويند كه ما گفتيم. ۲
روض الجنان: «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما» عبداللهِ مسعود گفت: فساد اوّل ايشان، كشتن زكريّا بود، و اين روايت ابوصالح است از عبداللهِ عبّاس. محمّد بن اسحاق گفت: زكريا به مرگ خود مرد؛ و انّما شعيا بود كه او را كشتند. ۳

1.روح الجنان، ج ۷، ص ۲۰۹.

2.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۱۹۱.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 144360
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به