849
تفسير نورٌ علي نور ج2

37. «وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً» .

روض الجنان:... و آيت دليل است بر بطلان مذهب مجبّره از دو وجه: يكى آنكه ايشان على اختلافهم اثبات كارهى نكنند خداى را. ۱
1973. علامه شعرانى: چون مجبره گويند هرچه در جهان واقع مى شود خدا خواسته، پس خداوند هيچ چيز را كاره نيست و آن را كراهت ندارد. ۲

42. «قُلْ لَوْ كانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَما يَقُولُونَ إِذاً لاَبْتَغَوْا إِلى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلاً» .

روض الجنان: «قُلْ لَوْ كانَ مَعَهُ آلِهَةٌ» ؛ آنگه گفت: بگو اى محمّد كه: اگر با خداى خدايانى بودندى، چنان كه شما گفتى، «لاَبْتَغَوْا» ، پس آنگه طلب كردندى به خداوند عرش راهى، و اين معنى دليل ممانعت است. آنگه در معنى او دو قول گفتند: يكى آنكه، «لاَبْتَغَوْا» ، اى طَلَبُوا اِلَيه وَاِلى قُربه والدُّنُوّ مِنه سَبيلاً، ايشان طلب آن كردندى كه راه آن جستندى كه به خداى رسند و به او نزديك شوند از آنكه راغب باشند به اين معنى از عظمت و جلالت خداى به نزديك ايشان. و اين قول قتاده و زجّاج است. و حسن بصرى و جُبّائى گفتند: لاَبْتَغَوْا، اِلى مُغالَبَتِهِ و مُضادَّتِهِ سَبيلاً. و اين قول است كه از او دليل ممانعت بر انگيخته اند متكلّمان. ۳
1974. علامه شعرانى: دليل تمانع آن است كه اگر واجب الوجود متعدد باشد قدرت هر يك محدود مى شود چون اگر يكى تواناتر باشد واجب اوست وديگرى ممكن و اگر هر دو برابر باشند مى تواند يكى ديگرى را از فعل او باز دارد؛ پس قدرت او مشروط است به عدم ممانعت ديگرى و رضايت او و اين منافى با واجب الوجود بودن است.

1.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۲۲۱.

2.روح الجنان، ج ۷، ص ۲۳۳.

3.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۲۲۵ ـ ۲۲۶.


تفسير نورٌ علي نور ج2
848

وجهى كه نيكوتر باشد از آنكه به او تصرّف كنند و تجارت كنند تا او را در آن نفعى باشد «حَتّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ» ؛ تا آنگه كه او به بلوغ رسد؛ و اختلاف مفسّران در معنى «أَشُدَّ» برفت. بعضى گفتند: بلوغش باشد و بعضى گفتند: هژده سال باشد و قول اوّل درست تر است كه چون بالغ شود كمال عقلش پديد آيد و رُشدش ظاهر شود. ۱
1971. علامه شعرانى: مشهور ميان فقهاى ما آن است كه رشد حد معين ندارد و بايد طفل را آموزد، هر كس نسبت به كار خويش و برحسب اختلاف شغل واشخاص مختلف مى شود. و اين قول گرچه بر حسب واقع صحيح است اما در مقام قضا بسيار دشوار است، چون اگر قيم صغير بخواهد مال او را تسليم او نكند به بهانه آنكه رشيد نيست و در آزمايش مساهلت روا دارد يا بگويد من او را آزمايش كردم رشيد نبود، راه چاره براى آن جوان نيست مگر آنكه گوييم در مرافعه و قضا نزد حاكم براى اثبات رشد خويش واقامه شهود وتعيين وكيل شرط بلوغ كافى است و ثبوت رشد لازم نيست يا بگوييم واجب است حكام شرع نسبت به همه جزئيات وحالات ايتام نظارت و پيوسته سن همه آنان را تفتيش كنند واين غير ممكن و برخلاف طريقه قضات مسلمين است، بلكه وظيفه آنان رسيدگى هنگام ترافع وحفظ اموال كسى است كه سرپرست ندارد. ۲

35. «وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً» .

روض الجنان: عضهت. ۳
1972. علامه شعرانى: عضهه عضها رماه بالبهتان. ۴

1.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۲۱۹.

2.روح الجنان، ج ۷، ص ۲۳۱.

3.صحيح مسلم : ج۳ ص۱۶۹۰ ح۲۵ ، مسند ابن حنبل : ج۱۰ ص۲۷۰ ح۲۷۰۰۴ ، المستدرك على الصحيحين : ج۳ ص۶۳۱ ح۶۳۲۶ ، السنن الكبرى : ج۶ ص۳۳۵ ، السيرة النبويّة لابن كثير : ج۲ ص۳۳۱ .

4.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۲۲۰؛ در چاپ مشهد «عضيهت» ضبط شده است.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 144338
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به