855
تفسير نورٌ علي نور ج2

71. «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلاً» .

روض الجنان: «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» ؛ ... ياد كن اى محمّد آن روز كه ما باز خوانيم هر مردمانى را به امامشان... .
بعضى دگر گفتند: به مادرانشان باز خوانند، و گفتند: در اين سه حكمت است: موافقت عيسى عليه السلام و اظهار شرف حسن و حسين عليهماالسلام و پرده فرو گذاشتن است بر اولادِ زنا. ۱
1988. علامه شعرانى: يعنى حرامزاده را كه پدر ظاهريشان غير پدر حقيقى باشد رسوا نكنند و اين توجيه از هر كس بود بسيار بعيد است. ۲
روض الجنان: شيخ ما (رحمة الله عليه) اعنى الشيخ ابا محمّد بن عبدالرّحمن بن الحسينىّ الفارسىّ ثمّ الْخُزاعى گفتى. ۳
1989. علامه شعرانى: ظاهراً عمِّ والد مؤلف است ابومحمد عبدالرحمن بن احمد بن الحسين كه نام احمد در نسب سقط شده است و شرح حال وى در مقدّمه جلد اول تفسير گذشت. و آنجا گفتيم مؤلف از وى علم فرا گرفته و بلاواسطه نقل مى كند و اين عبارت هم شاهد صحت دعوى ما است و آنكه در لسان الميزان گويد وى در 445 هجرى در گذشت صحيح نيست. ۴
روض الجنان: ... سر در پيش فكنده از شرم گناه با راست نگرد. ۵
1990. علامه شعرانى: يعنى به سوى راست نگرد. ۶

1.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۲۵۲ ـ ۲۵۳.

2.روح الجنان، ج ۷، ص ۲۵۶.

3.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۲۵۴.

4.روح الجنان، ج ۷، ص ۲۵۷.

5.روح الجنان، ج ۷، ص ۲۵۸.


تفسير نورٌ علي نور ج2
854

تأكيد خطاب آورد. ۱
1986. علامه شعرانى: مانند آنكه در فارسى گويند گفتش و رفتش يعنى گفت و رفت و در شاهنامه مستعمل است و در بعض شهرها گويند رفتيمان و گفتيتان تكرار ضمير فاعل مى كنند براى تأكيد. ۲

66. «رَبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ كانَ بِكُمْ رَحِيماً» .

روض الجنان: «رَبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ» ؛ آنگه بندگان را تذكير بعضى نعمتهاى خود كرد، گفت: خداى شما آن است كه براى شما كشتى در دريا مى راند تا شما طلب روزى او كنى در تجارت. و اگر نه تسخير او بودى. آبى كه يك جو سنگ و آهن بر سر بندارد از اين هر دو صد هزار من در كشتى نهند فرو نشود. چنين نبودى. ۳
1987. علامه شعرانى: «يك جو سنگ و آهن كه در دريا افكنى فرو شود و هزار كه در كشتى نهى غرق نشود». و عوام اين گونه استدلال را بر قدرت پروردگار نمى پسندند؛ چون علت طبيعى هر چه معلوم باشد آن را مستغنى از واجب شمارند وخداوند را براى كار مخالف طبيعت خواهند و چنان پندارند هر چه علت طبيعى دارد از خدا بى نياز است و طبيعت و خدا دو ضدند ـ نعوذباللّه ـ يكى مبائنِ، ديگر و حق آن است كه طبيعت مسخّر امر پروردگار است و به افعال طبيعى هم مى توان استدلال بر قدرت او كرد، مانند آمدن شب و روز و طلوع وغروب ماه و خورشيد و ستارگان و راندن ابر به سبب باد؛ و اگر راندن كشتى در دريا هم علت طبيعى دارد باز دليل قدرت او است كه آب و باد را بدين صفت آفريده است. ۴

1.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۲۴۶.

2.روح الجنان، ج ۷، ص ۲۵۱.

3.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۲۴۸.

4.روح الجنان، ج ۷، ص ۲۵۳.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 144314
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به