از وراء عالم طبيعت دستورى نرسيده و فروغى نتافته، همه چيز جماد بود و صامت. ۱
2005. ** آنچه افلاطون و ارسطو و ساير حكما درباره روح گفتند صحيح اما بسيار مجمل است و بيش از اين نيست كه روح موجودى است مجرد مستقل از بدن و باقى پس از فناى بدن مانند كسى كه بداند در مغرب مملكتى است اما تفصيل شهرها و مردم آن را نداند. ۲
روض الجنان: وكيل ورى. ۳
2006. علامه شعرانى: ورى كلمه اى است كه دلالت بر حرفه و صنعت مى كند مانند دانشور و پيله ور و پاى مردى فارسىِ آن است. ۴
روض الجنان: بار خدايا! از تو آمدم و با تو آمدم. ۵
2007. علامه شعرانى: يعنى از جانب تو آمدم و سوى تو برگشتم. ۶
88 . «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الاْءِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً» .
روض الجنان: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الاْءِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ» آنگه باز نمود كه: اگر جن و انس مجتمع شوند بر آنكه تا قرآنى مانند اين بيارند، نيارند و نتوانند آوردن، امّا از جهت فقد علم به نظم و ترتيب آن، بر قول آنان كه وجه اعجاز فرط فصاحت گويند، و امّا از آنجا كه رها نكنيم و علم نيافرينيم ايشان را به آن بر مذهب آنان كه صرفه گويند «وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً» و اگر بهرى يار بهرى باشند، و اگر چه متظاهر و متعاون باشند. گفتند: اين آيت آنگه آمد كه كفّار گفتند: «لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْل
1.روح الجنان، ج ۷، ص ۲۸۰.
2.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۲۸۵؛ در چاپ مشهد «وكيل درى» ضبط شده است.
3.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۲۸۶.
4.روح الجنان، ج ۷، ص ۲۸۱.