915
تفسير نورٌ علي نور ج2

ماشطه دختر فرعون. و عيسى عليه السلام و صاحب جريح. و فرزند آن زن كه اصحاب الاُخدود او را بسوختند.
امّا حديث گواه يوسف قصه او در سورت يوسف برفت، و حديث عيسى اين است كه گفتيم.
امّا فرزند ما شطه دختر فرعون آن است كه، سعيد جُبَير روايت كرد از عبداللهِ عبّاس كه، رسول عليه السلام گفت: شب معراج كه مرا به آسمان بردند، بويى شنيدم خوش كه از آن خوش تر بويى نشنيده بودم... . ۱ *
2111. علامه شعرانى: اهل علم دانند كه بوى و هر موجودى عرض يا جوهر كه در اين عالم موجود شود درعالم ديگر باقى است و محشور گردد چنان كه اهل آن عالم الى الابد آن را دريابند اگر چه بوى باشد و خوشى و ناخوشى بوى تابع حقيقت آن عالم است؛ چه بسا چيزها كه مردم اين عالم از آن نفرت كنند و آنجا مرغوب باشد مانند بوى دهان روزه دار كه در حديث وارد است نزد خداى به از بوى مشك باشد و مردم كافر محشور شوند به صورتى زشت كه خوك و بوزينه نزد آنان بسيار زيبا نمايند. ۲

37. «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ» .

روض الجنان: قوله: «فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ» جمع حزب، جماعات از ميان ايشان خلاف افتاد، فاختلفوا فيما بيْنَهم فى عيسى.
در عيسى خلاف كردند، قومى ترسايان گفتند: او خداى است و آن يعقوبيان بودند. و گروهى گفتند: «اِبْنُ اللّهِ...» ، ۳ پسر خداى است و آن نسطوريان بودند. و گروهى گفتند: «ثالِثُ ثَلاثَةٍ...» ، ۴ و آن اسرايليان بودند... . ۵

1.يوسف (۱۲): ۲۶.

2.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۷۹.

3.توبه (۹): ۳۰.

4.مائده (۵): ۷۳.

5.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۸۲ ـ ۸۳ .


تفسير نورٌ علي نور ج2
914

«جذع النخلة» متعلق به «هزّى» نيست تا «باء» زائد باشد بلكه متعلق به محذوفى است. ۱

28. «يا أُخْتَ هارُونَ ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما كانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا» .

روض الجنان: بى سامانكار. ۲
2109. علامه شعرانى: بى سامان كار كنايه است از زن فاحشه. ۳

30. «قالَ إِنِّي عَبْدُ اللّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا» .

روض الجنان:... على به نُه سالگى يا به دوازده سالگى، بر اختلاف روايات، قبول تكليف را نمى شايد بعد دعوت رسول، دگر اين طعن بر رسول بيشتر است براى آنكه رسول به احوال او عالم تر بود. اگر دانست كه او اهل دعوت نيست و او را دعوت كرد تابان بر او باشد نه آنكه امير المؤمنين از اين حال مستشعر بود، رسول نبود؛ رسول عليه السلام همچنين بود... . ۴
2110. علامه شعرانى: «تابان» به معنى تاوان است. يعنى اگر رسول صلى الله عليه و آله على عليه السلام را دعوت كرد با آنكه مى دانست قابل دعوت نيست عيب اين عمل و تاوان برعهده رسول است چون معقول نيست كه امير المؤمنين چيزى را بداند و رسول نداند. ۵

33. «وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا» .

روض الجنان: ... و روايت كرده اند از رسول عليه السلام كه او گفت: پنج كس سخن گفتند پيش از وقت: گواى يوسف فى قوله: «وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها... » . ۶ و كودك

1.روح الجنان، ج ۷، ص ۴۰۴.

2.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۷۴.

3.روح الجنان، ج ۷، ص ۴۰۷.

4.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۷۷.

5.روح الجنان، ج ۷، ص ۴۰۹.

6.الشيخ ناصر الدين الألباني المالكي ، من أشدِّ المحدّثين السلفيّين تعصّبا ، وهو مشهور بتوجيه أفعال الصحابة والطعن على الشيعة ، بحيث يمكن القول بأنّ قبوله لحديث كهذا دالّ على اتّفاق جميع المسلمين عليه .

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 139107
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به