931
تفسير نورٌ علي نور ج2

نمى شوند، غالباً در شهر نابلس ساكنند و آنان جز به پنج سفر موسى عليه السلام به كتب مقدسه ديگر يهود اعتقاد ندارند و غير از حضرت موسى و هارون و يوشع بن نون انبياى ديگر بنى اسرائيل را برحق ندانند و باكس معاشرت نمى كنند و درعمل به احكام شريعت موسى سخت پايبند و تقشف مى ورزند و گويا قتاده اين جماعت را از اولاد سامرى معاصر حضرت موسى دانسته اما به نظر بعيد مى رسد و غير تشابه اسمى ميان آنان نيست. اين سامريان منسوب به شهر سامره اند كه پس از حضرت داود ساخته شد و آن سامرى زمان موسى مرد ديگر است. اما بعيد نيست آن شهر كه بعد از اين به نام سامره ساخته شد نام آن از مردى يا طايفه اى كه زمان حضرت موسى بودند مأخوذ باشد. و گويا قتاده عدم معاشرت سامريان را با ساير مردم اثر آن «لامساس» دانست كه سامرى مى گفت و از دست زدن به ديگر مردمان احتراز مى جست. و صرف اين تشابه در عادت واشتراك در اسم را نمى توان دليل فرزندى اينان دانست. در اصل مردم سامره از ده سبط بنى اسرائيل بودند و مردم بيت المقدس از دو سبط ديگر و البته نبايد سامره يهود با سامره اى كه بناى موكل است اشتباه شود. ۱
2147. *** مؤلف اين سخن را ضعيف شمرده است. ۲
روض الجنان: ... و در خبر مى آيد كه: موسى خواست تا او را بكشد، خداى تعالى گفت: مكش او را كه او سخى است. و رسول عليه السلام گفت: تَجافَوا عَنْ ذَنْبِ السَّخىّ فَانّ الله اخذٌ بيده كُلَّما عَثَرَ. ۳
2148. علامه شعرانى: از گناه مرد بخشنده درگذريد كه هرگاه لغزشى از او سرزند خداوند او را دست گيرد. ۴
روض الجنان: «لَنُحَرِّقَنَّهُ» ؛ ما بسوزيم آن را «ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً» ؛ پس آن را در دريا

1.روح الجنان، ج ۷، ص ۴۸۵.

2.روح الجنان، ج ۷، ص ۴۸۶.

3.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۱۸۱.


تفسير نورٌ علي نور ج2
930

و از اين جهت موسى را گفتند: «يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ»۱ ؛ و چون سامرى اشخاصى هستند در هر گروه كه ترويج رسوم زشت را براى خير و سعادت قوم خود انجام مى دهند، و عمروبن لحى كه بت پرستى را ميان عرب رواج داد مشهور است تا حجازيان را شبيه به شاميان سازد. ۲

97. «قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَياةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ وَ إِنَّ لَكَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ وَ انْظُرْ إِلى إِلهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عاكِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً» .

روض الجنان: موسى عليه السلام گفت: «فَاذْهَبْ» ؛ برو از اينجا، «فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَياةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ» ؛ كه تو را در زندگانى تا زنده باشى آن باد كه گويى: «لا مِساسَ» ، يعنى تو را اِلْف مباد با آدميان. با دعاى موسى عليه السلام اِلْف سامرى از آدميان ببريد تا آبادانى رها كرد و در بيابانها با وحوش و سباع مختلط شد، و اگر هيچ آدمى را ديدى از دور آواز مى دادى كه: لامساسَ لامساسَ ؛ زنهار پيرامن من مگردى و دست به من باز ننهى. بعضى دگر گفتند: موسى عليه السلام بنى اسرائيل را نهى كرد از آنكه با او مخالطه كنند، او را براندند و در ميان خود و آبادانى جاى ندادند و تمكين نكردند. و قول اوّل درستر است،* و قوله «لا مِساسَ» ، اَىْ لا مماسّةَ و اين مبنى است بر فتح با «لا» نفى جنس، چنان كه لا رجُلَ فى الدّار وَلا بيعَ ولا خُلَّةَ، ولا شفاعةَ. و قتاده گفت: هنوز نسل او كه مانده اند** همچنين اند و اگر كسى را بينند از دور آواز مى دهند كه: لامساسَ. و در بعضى كتب هست كه: اگر كسى نه از ايشان، دست به ايشان باز زند، در حال هر دو را تب گيرد***. ۳
2145. علامه شعرانى: * علت آن بر ما معلوم نيست. ۴
2146. ** گروهى از يهود به نام سامرىّ هم اكنون هستند و از فلسطين و اردن خارج

1.اعراف (۷): ۱۳۸.

2.روح الجنان، ج ۷، ص ۴۸۳

3.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۱۸۰.

4.روح الجنان، ج ۷، ص ۴۸۵.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 126531
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به