941
تفسير نورٌ علي نور ج2

31. «وَ جَعَلْنا فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِهِمْ وَ جَعَلْنا فِيها فِجاجاً سُبُلاً لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ * وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً...» .

روض الجنان:... در خبر است كه: اوّل خداى تعالى زمين آفريد مى جنبيد همچنان كه كشتى بر سر آب. حق تعالى آن را مؤتّد كرد و دوخته گردانيد به كوهها، چنان كه گفت: «وَ الْجِبالَ أَوْتاداً»۱ و زمين را مسخّر ايشان كرد تا در سهل و جبل بر او راه مى كنند و به طلب معاش و روزى سفرها مى كنند.
«وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً» ؛ و ما آسمان را سقفى كرديم نگاه داشته**. ۲
2166. علامه شعرانى: * و ما شرح اين معنى در جاى ديگر نوشته ايم كه مراد از زمين قطعات خشكى است كه ربع مسكون گويند و از ميان آب اقيانوس ها و درياها برجسته و بيرون آمده و سبب استقرار آن سنگها و كوههاى سنگين است كه آن را با هسته مركزى متصل كرده است. ۳
2167. ** جماعتى به طريق فقها به ظاهر و متبادر اللفظ تمسك مى كنند و «سقفاً محفوظاً» را به معنى جسم مادى جامد، نظير سقف خانه مى شمارند. و صحيح آن است كه جز در مسائل عملى به ظاهر الفاظ تمسك نمى توان كرد و آسمان بعدى لطيف است در غايت لطافت كه آن را «اثير» گويند. نظير فضاى خلأ كه عوام تصور مى كند. ۴

33. «وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» .

روض الجنان: ... معنى «يَسْبَحُون» ابن جُريج گفت: يعنى مى روند. عبداللهِ عبّاس گفت: مى گردند به خير و شرّ و شدّت و رخاء، و براى آن به كنايت عقلا از او خبر داد

1.نبأ (۷۸): ۷.

2.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۲۲۲.

3.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۱۷.


تفسير نورٌ علي نور ج2
940

و زمين بر يكدگر نهاده بودند و درهم آويخته، ما آن را بشكافتيم!
عبداللهِ عبّاس گفت: يك چيز بود آسمان و زمين ملتزق گشته، خداى تعالى فصل كرد ميان ايشان به هوا... . عكرمه و عطيّه و ابن زيد گفتند: آسمان و زمين رتق بود و بسته، نه اين باران دادى نه آن نبات رويانيدى، ما آسمان را به باران بشكافتيم و زمين را به نبات،* نظيره قوله: «وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ * وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ» . ۱ و رَتْق بستن باشد، وفَتْق گشادن شكافتن، نقيض يكديگراند، يقال: الى فلان الرَّتقُ و الفَتْقُ، و آن را كه متصرّف كارى باشد او را راتق فاتق گويند، و منه: الْمَرأة الرَّتقاء كه اندام او** مُلْتَحِم باشد. و براى آن رتق به لفظ واحد گفت و اگر چه آسمانها جمع است كه، اين لفظ مصدر است، و مصدر را واحد تثنيه و جمع و تذكير و تأنيث يكى باشد... . «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ» ؛ و ما هر چه حيوانى را كه آفريديم از آب آفريديم، و «جَعَلَ»، به معنى خلَقَ است، و مثله قوله: «وَ اللّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ...» ؛ ۲«اَفَلا يُؤمِنُون» ؛ تصديق نمى كنند و باور نمى دارند! و ابن كثير تنها خواند: اَلَمْ يَرَ، بى «واو» و باقى قُرّاء به «واو» خواندند. ۳ ***
2163. علامه شعرانى: * به نظر مى رسد اين تفسير بر ديگر تفسير مفسّران مرجّح باشد؛ چون در عتاب كفار گويد كه «آيا آنان نديدند» ناچار بايد به چيزى احتجاج كند كه آنان ديده باشند و كفار آمدن باران و روييدن نبات را ديده بودند اما زمين و آسمان را به هم چسبيده نديده بودند. ۴
2164. ** مقصود از «اندام»، آلت تناسل است. ۵
2165. *** يعنى «أولم ير». و از اينجا معلوم مى شود در مصحف مكه واو نبوده است. ۶

1.طارق (۸۶): ۱۱ـ۱۲.

2.نور (۲۴): ۴۵.

3.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۲۲۱.

4.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۱۶.

5.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۱۶.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 138333
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به