945
تفسير نورٌ علي نور ج2

آن را. داود گفت: نكو گفتى. ۱
2174. علامه شعرانى: * برابر هم بود. ۲
2175. ** «كلّ رجل وضيعته يأكل ضيعة وأهله» ۳ مثلى است، يعنى هر كسى كار خودش، داود گوسفند را دائماً به صاحب زراعت دارد كه از او شبانى نمى آيد اما سليمان موقتاً داد و باز گردانيد به صاحب گوسفند كه درآن بصيرت بيشتر دارد. ۴

83 . «وَ أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرّاحِمِينَ» .

روض الجنان: گاو ورزا. ۵
2176. علامه شعرانى: «ورز» كشت زراعت است و گاو ورزا يا برزا: گاو زراعت. ۶
روض الجنان: [سه كس به ايوب ايمان آوردند:] مردى از اهل يمن، او را يفن* گفتند؛ و دو مرد از ولايت او: يكى را بلد نام بود و يكى را صافر. ۷ **
2177. علامه شعرانى:* نام اين مرد در تورات اليفار است. ۸
2178. ** در تورات «صوفر». و البته در اين كتاب تصحيف شده است. ۹

85 . «وَ إِسْماعِيلَ وَ إِدْرِيسَ وَ ذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصّابِرِينَ» .

روض الجنان: قوله: «وَ إِسْماعِيلَ وَ إِدْرِيسَ وَ ذَا الْكِفْلِ» ، اسماعيل بن ابراهيم است، و ادريس اخنوخ است، و قصّه ايشان رفته است پيش از اين... . مفسّران در ذُوالْكفل

1.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۲۵۰ ـ ۲۵۱.

2.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۳۷.

3.مجمع البحرين، ج ۳، ص ۳۳: ض ى ع.

4.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۲۵۹.

5.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۴۲.

6.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۲۶۱؛ در چاپ مشهد «يفن» ضبط شده است.

7.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۴۳.

8.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۴۴.


تفسير نورٌ علي نور ج2
944

74. «وَ لُوطاً آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ» .

روض الجنان: «إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ» ؛ ايشان مردمانى بد بودند و فاسق. ۱
2173. علامه شعرانى: بيان آيه «وَ أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصّالِحِينَ»۲ ظاهرا از نسخه سقط شده يا مؤلف به وضوحش واگذاشته. ۳

78. «وَ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ إِذْ يَحْكُمانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَ كُنّا لِحُكْمِهِمْ شاهِدِينَ» .

روض الجنان: قتاده و زهرى گفتند: دو مرد به نزديك داود آمدند، يكى صاحب زرع بود ويكى صاحب گوسفند، به شب گوسفندان اين مرد در كشت افتاده بودند و تباهى كرده، او گفت: يا رسول الله! دوش گوسفندان اين مرد زرع من تباه كرده است. داود عليه السلامگفت: بدانى تا بهاى زرع چند است و بهاى گوسفند چند است؟ بدانستند راست بود.* صاحب گوسفند را گفت: گوسفندان به او ده به عوض زرع. آن مرد گوسفند به او تسليم كرد، چون بازگشتند سليمان ايشان را ديد، گفت: پدرم ميان شما چه حكومت كرد؟ گفتند: چنين و چنين رفت. گفت: اگر حكم من كردمى جز اين كردمى. گفت: گوسفند به صاحب زرع دادمى تا مى داشتى و انتفاع مى گرفتى به شير و آنچه ايشان را باشد، و زرع به خداوند گوسفند دادمى تا بكشتى و عمارت مى كردى تا به حدّ آن بازآمدى كه بود اوّل بار كه گوسفند بخورده بود، آنگه زرع با خداوند زرع دادمى و گوسفند با خداوند گوسفند، چه هر ضيعتى و اهلش،** آن اين را شايد و اين

1.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۲۴۹ ـ ۲۵۰.

2.انبياء (۲۱): ۷۵.

3.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۳۶.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 138123
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به