خلاف كردند، عبداللهِ عمر گفت از رسول عليه السلام حديثى شنيدم كه: اگر يك بار يا دو بار شنيدمى نگفتمى، جز آنكه هفت بار شنيدم اين حديث از او كه گفت: در بنى اسرائيل مردى بود نام او ذُوالكفل، مردى فاسق بود. يك روز زنى را شصت دينار داد و او را پيش خود برد. چون خواست كه با او خلوت كند او را يافت كه مى لرزيد، گفت: چه بوده است تورا؟ گفت: من هرگز اين كار نكرده ام. گفت: پس چرا آمدى اينجا؟ گفت: ضرورت حاجت مرا حمل كرد بر اين. مرد گفت: برو كه تو را مسلّم كردم و زر به تو دادم و توبه كردم با خداى كه هرگز نيز هيچ معصيت نكنم. آن شب او را وفات رسيد. بر در سراى او نوشته يافتند كه: خداى ذُوالكفل را بيامرزيد. ۱
2179. علامه شعرانى: چون به اتفاق مسلمانان قول رسول صلى الله عليه و آله حجت است هر چند يك بار بگويد. و عبداللهِ عمر گويد اگر يك بار يا دو بار شنيده بودم نمى گفتم چون احتمال مى داد در يكى دوبار خودش اشتباه كرده باشد و درست به خاطرش نمانده باشد، اما چون هفت بار شنيده يقين دارد كه اشتباه نكرده است. ۲
روض الجنان: تا وقت نماز ديگر روزگار او ببرد. ۳
ن
2180. علامه شعرانى: يعنى وقت او تلف كرد. ۴
ن
88 . «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنجِي الْمُؤمِنِينَ» .
روض الجنان: امّا قوله: «وَ كَذلِكَ نُــجِى الْمُؤمِنِينَ» ؛ قُرّاء در او خلاف كردند، عامّه قرّاء خواندند: به دو «نون» دوم از او ساكن، من الانجاء يقال: اَنْجاهُ يُنجيه اِنْجاءً، و ابن عامر و ابوبكر عن عاصم خواندند: به يك «نون» و تشديد «جيم».
آنگه در وجه آن نحويان خلاف كردند، قرّاء و زجّاج گفتند: لحن است و آن را
1.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۲۶۷ ـ ۲۶۸.
2.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۴۸.
3.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۲۶۹.
4.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۴۹.