949
تفسير نورٌ علي نور ج2

2185. علامه شعرانى: * عماد ضميرى است كه براى تأكيد مى آورند، و اين اصطلاح كوفيان است. ۱
2186. ** يعنى «هى» آخر جمله سابق است كه «وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذا هِىَ» ؛ يعنى وعده درست نزديك شد، گويا ناگهان آمده است. ۲

104. «يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنا إِنّا كُنّا فاعِلِينَ» .

روض الجنان: و قوله: «نَطْوِي السَّماءَ» ، اين «طى» را بر دو وجه تفسير كردند، يكى: طىّ، كه خلاف نشر باشد، يعنى ما آسمان را درنورديم پس از آنكه افراخته باشيم، و وجه دگر آنكه: طىّ، عبارت باشد از كتم و اِخفاء. ۳
2187. علامه شعرانى: آسمان حجاب ميان عالم مادى و مجرد است وچون درنورديده شود عالم تجرد ظاهر شود چنان كه در روايت آمده و در قرآن اشاره فرمود بهشت بالاى آسمانها است و زير عرش ـ يعنى عالم ديگر ـ آن سوى آسمان است. ۴
روض الجنان:گفت: واسَوْأتا، وا رُسْوايا! ۵
2188. علامه شعرانى: «رسوا» فارسى است و اين گونه تعبير عربى آن را در كلمه فارسى به كار برده است. ۶

111. «وَ إِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَ مَتاعٌ إِلى حِينٍ» .

روض الجنان: شعبى گويد: چون حسنِ على عليهماالسلام كار به معاويه تسليم كرد، معاويه

1.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۶۰.

2.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۲۸۶.

3.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۶۳.


تفسير نورٌ علي نور ج2
948

97. «وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذا هِيَ شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يا وَيْلَنا قَدْ كُنّا فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا بَلْ كُنّا ظالِمِينَ» .

روض الجنان: «وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ» ، فرّاء و جماعتى اهل علم گفتند: «واو» زيادت است، و تقدير آن است كه: اقْترَبَ الوَعْدُ الحقُّ، تا جواب اذا باشد، يعنى «إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ»۱ اقتَرَبَ الوَعْدُ الحَقُّ، يعنى وَعْدُ القِيامة، گفت: چون يأجوج و مأجوج بيايند وعده قيامت نزديك رسد... .
و دليل اين تأويل حديث حُذيفه است كه گفت: اگر مردى اسپ كرّه دارد، چون يأجوج و مأجوج بيايند او به آنجا نرسد كه بر توان نشستن كه قيامت برخيزد. ۲ *
2184. علامه شعرانى: و به مقتضاى روايت ديگر كه گذشت اين قوم پيش از ظهور حضرت مهدى بيايند. ۳
روض الجنان: «فَاِذا هِىَ شاخِصَةٌ» ، «اذا» مفاجات راست، يعنى كه تو نگاه كنى چشمهاى كافران شاخص و متحيّر باشد از دست برفته، چنان كه برهم نيايد، «يا وَيْلَنا» ، مى گويند: اى واى ما: «قَدْ كُنّا فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا» ؛ ما از اين روز و از اين كار غافل بوديم «بَلْ كُنّا ظالِمِينَ» ؛ بل ظالمان و ستمكاران بوده ايم.
امّا در «هِىَ»، چند وجه گفتند: يكى آنكه: ضمير ابصار است، و آن ضميرى است قبلَ الذّكرِ على شريطةِ التَّفسير... . و تقدير آن بود كه: فَاذا الاَبْصارُ شاخِصَةٌ اَبْصارُ الّذين كَفَرُوا، و وجه دوم آنكه: عماد* بود، كَقَوله تعالى: «فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ...»۴ . و اين به وجه اوّل نزديك است، و وجه سيم آنكه: تمام كلام به نزديك اين بود كه: هِىَ** على تقدير فاذا هى بارزةٌ واقِفَةٌ، يعنى ساعتى كه قيامت است از قربش پندارى پديد آمد و برخاست. ۵

1.انبياء (۲۱): ۹۶.

2.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۲۸۱.

3.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۵۹ .

4.حج (۲۲): ۴۶.

5.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۲۸۱ ـ ۲۸۲.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 137983
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به