959
تفسير نورٌ علي نور ج2

الْعُلَماءُ» 1 يعنى علماى علم الهى نه موسيقى دانان. 2

22. «كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ» .

روض الجنان: زبانيگان. ۳
2203. علامه شعرانى: «زبانيه» عربى است و با «گاف» فارسى به شيوه فارسيان جمع بسته است. ۴

25. «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللّهِ... وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ» .

روض الجنان: عبدالله مسعود گفت: هيچ كسى نباشد هرگز كه او همّت كند سيّئتى، بر او نويسند، و اگر به عَدَن يا دورتر شهرى از عَدَن همّت كند كه مردى را بكشد به مكّه، يا معصيتى كند آنجا، اگر چه نكند به آن عزم كه كرده باشد، داخل بود تحت اين آيت، و خداى او را عذاب اليم بچشاند. ۵
2204. علامه شعرانى: يعنى نيت معصيت را اگر همه جا مستلزم عذاب بدانيم [كذا، ندانيم ظ] تا آن عمل از وى صادر شود نيت معصيت در مكه به هر حال موجب عذاب است و اين نيت به خصوص از ساير موارد مستثنى است. ۶

27. «وَ أَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ» .

روض الجنان: ابوالقاسم بشر بن محمّد بن ياسر گفت: در طواف مردى كهل را ديدم

1.فاطر (۳۵): ۲۸.

2.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۸۳ .

3.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۳۱۴.

4.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۸۵ .

5.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۳۱۸.

6.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۸۷ .


تفسير نورٌ علي نور ج2
958

مسخّر شدن باشد خداى را به آنچه دليل كند كه آن را صانعى است قادر و عالم و حىّ و موجود حاصل بر صفات كمال كه مستحقّ سجده است. پس چون عاقلان عند نظر در اين چيزها خداى را بشناختند و بدانستند كه او به اين نعمتها كه كرد مستحقّ عبادت و سجود است، پنداشتى اين سجده ايشان كردند از آنجا كه به دعوت ايشان بود*. و «مَنْ» در آيت اگر چه صورت او عموم است مراد به او خصوص است، براى آنكه ما دانيم كه بسيارى از عقلا خداى را سجده نمى كنند. و مذهب ما آن است كه لفظ «ما» و «مَنْ» و هر چه اصحاب عموم دعوى كردند كه آن صفت عموم است مشترك است ميان عموم و خصوص، و صالح است هر دو را و عموم را صيغتى مفرد نيست مختصّ به او. 1 **
2201. علامه شعرانى: * يعنى نسبت سجود به غير انسان مجازى است به اينكه سبب سجود انسان مى شود؛ چنان كه گويند ذخيره كردن و فكر عاقبت را از مورچه بياموز، و مردم سجده كردند چون عظمت پروردگار را شناختند، و عظمت پروردگار را شناختند چون نظر در موجودات كردند؛ پس موجودات سبب سجده مردم شدند، نسبت سجده بدانها از اين جهت است. و اينها برخلاف ظاهر است و قرآن را حمل بر ظاهر بايد كرد تا خلاف آن به دليل معلوم مى شود و به ظاهر قرآن خود موجودات سجده مى كنند وتسبيح مى گويند «وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» . 2
2202. ** غالب علماى زمان ما گويند صيغه عموم بسيار است وحق آن است كه «ما من عام إلاّ وقد خصّ»، هيچ كلمه اى عام به عموم خود نمانده و در هيچ كلام در آن استعمال نشده الا نادر بلكه آنچه توهم عموم در آن مى شود خاص است به عده اى كه محل نظر گوينده است و مورد فهم مخاطب و قابل اثبات حكم بر آنها، چنان كه گويى همه مردم به زيارت من آمدند يعنى آنها كه آشنا بودند؛ «إِنَّما يَخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِه

1.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۳۱۱ ـ ۳۱۲.

2.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۸۲ . بنى اسرائيل (۱۸): ۴۴.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 139558
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به