به دست خود كردى و به زبان خود گفتى وامثال آن. ۱
39. «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ» .
روض الجنان: «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ» ؛ دستورى دادند آنان را كه كالزار مى كنند. مدنيان و بصريان خواندند، و از كوفيان عاصم: «اَذِنَ»، به فتح «الف» اضافة الى الله تعالى، اَىْ اَذِنَ اللّهُ، و باقى قرّاء خواندند عَلى الفعل المجهول به ضمّ «الف». ۲
2210. علامه شعرانى: سهوى است از ناسخان كتاب يا تصرفى از آنان در عبارت؛ چون عاصم و مدنيان و بصريان به ضمّ الف خواندند و ديگر قرّاء به فتح آن، عكس آنچه در اينجا مذكور است. ۳
40. «الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاّ أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللّهُ...» .
روض الجنان: «الَّذِينَ أُخْرِجُوا...» ، گفت: آنان اند كه ايشان را از خانه هاى خود بيرون كرده اند به ناحق به ظلم و جور. «إِلاّ أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللّهُ» ، در اين استثناء خلاف كردند كه متّصل است يا منفصل... . و درست آن است كه استثناى منقطع است براى آنكه اين حقّ موجب اخراج ايشان نيست بر حقيقت، و معنى آيت آن است كه: هيچ حقّى نيست كافران را در اخراج ايشان، اگر ايمان مؤمنان حقّ اخراج مى شناسند كافران آن است. ۴
2211. علامه شعرانى: يعنى كافران حق ندارند مؤمنان را از ملك خود بيرون كنند، اگر كافران ايمان مؤمنان را موجب اخراج آنان شمارند موجب همان است و آن هم صحيح نيست. ۵
1.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۹۶.
2.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۳۳۵.
3.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۱۰۰.
4.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۳۳۶.
5.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۱۰۱.