965
تفسير نورٌ علي نور ج2

را بستود، جبريل آمد و او را گفت: يا محمّد! چه كردى؟ چيزى خواندى بر اينان كه ما بر تو نفرستاديم، و رسول را از اين حال آگاه كرد. رسول عليه السلامدلتنگ شد و تأسّف خورد، خداى تعالى به تسليت او اين آيت فرستاد.
بدان كه اين باطل است از وجوه بسيار... ، دگر آنكه: شيطان قادر نباشد بر زبان كسى سخن گويد، و اگر گويند: اين پيغامبر گفت بر سبيل سهو مثلا اين بر سبيل سهو گفته نيايد،*** مطابق آيد به لفظ و معنى، و آن چنان بود كه كسى گويد: فلان كس قصيده اى مى خواند از آنِ شاعرى معروف، در ميان آن قصيده بر سبيل سهو او، او را دو بيت گفته شد هم آن وزن و هم آن قافيه مطابق آن معنى بى قصد و علم او، و او از آن بى خبر بوَد، دانيم كه اين محال باشد... . دگر آنكه: مثل اين سهو بر رسول عليه السلام روا نباشد، چه اين منفّر باشد از او غايتِ تنفير. دگر آنكه: اين استفساد**** باشد و خداى تعالى از اين تمكين نكند.
امّا آنچه معتمد است در اين باب، آن است كه: تفسير آيت آن است كه، خداى تعالى گفت بر سبيل تسليت و دلخوشىِ رسول عليه السلام كه: ما هيچ پيغامبر نفرستاديم و الاّ چون او چيزى خواندى شيطان در آن ميانه خواندن او القاء كردى از كلامى و وسوسه اى، خواستى تا بر او بيفشولد***** خداى تعالى، وسواس شيطان منسوخ كردى، يعنى زايل كردى و آيات خود محكم كردى، تفسير آيت اين است. امّا آنچه ايشان روايت كردند، بر آن وجه محال است، امّا ممكن باشد كه بعضى مشركان كه جاى ايشان به رسول نزديك بود، چون رسول عليه السلام ذكر آلهه و اصنام ايشان كرد، ايمن نبود كه او چيزى گويد كه ايشان را دلتنگ كند از نقيصه ايشان سبق برد و اين كلمات بگفت، آنان كه دور بود مقام ايشان گمان بردند كه اين رسول گفته است، با يكديگر نقل كردند. ۱ ******
2214. علامه شعرانى: * عبارت تفسير طبرى چنين است:

1.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۳۴۴ ـ ۳۴۶؛ در چاپ مشهد به جاى «بيفشولد»، «بپوشاند» ضبط شده است.


تفسير نورٌ علي نور ج2
964

بيان از وقت عمل جايز نيست و حكيم را قبيح است از مردم عملى بخواهد و آن را به لفظى ادا كند كه معنايى از آن مفهوم گردد وخودش غيرِ آن معنى را خواسته باشد و نگويد تا مكلف عمل را بر طبق فهم خود انجام دهد نه موافق خواسته خداوند، آن گاه او را عذاب كند. اما در غير عمل، مانند پنجاه هزار سال بودن قيامت، اگر خداوند معنايى اراده كند و مردم به جهت غفلت از قرائن يا علل ديگر حقيقتِ مرادِ آن را در نيابند و به اجمال صحت آن را معتقد باشند به هر معنى كه خداوند اراده كرده است خلاف عدل و حكمت نيست. ۱

52 . «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلاّ إِذا تَمَنّى أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللّهُ آياتِهِ وَ اللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ» .

روض الجنان: قوله: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ» ، جماعتى مفسّران گفتند: سبب نزول آيت آن بود كه: رسول عليه السلامچون نفرت قوم خود ديد از او و آنكه هر چه روز بود از قبول قول او دورتر بودند، تمنّا كرد* در دل كه: چه بودى كه خداى تعالى آياتى فرستادى بر من كه به دل ايشان خوش آمدى، بودى كه به ايمان نزديك شدندى. و اين از سر حرص گفت بر ايمان ايشان، خداى تعالى در سورة والنّجم فرو فرستاد به رسول عليه السلام آن روز در مجمعى بود ـ غاصّ بأهلش ـ** از مسلمانان و مشركان، و رسول اين سورت بر ايشان مى خواند، چون به آنجا رسيد كه خداى مى گويد: «أَ فَرَأَيْتُمُ اللاّتَ وَ الْعُزّى * وَ مَناةَ الثّالِثَةَ الْأُخْرى» ، ۲ شيطان بر زبان او القا كرد از آنچه در دل مستحكم شده بود: تلكَ الغَرانيقُ العُلى و انَّ شَفاعَتَهُنَّ لَتُرَتجى...، چون قريش اين بشنيدند، شادمانه شدند و گفتند: محمّد خدايان ما را ستود و مدح كرد... و مشركان اين سخن در گفت گرفتند و مى گفتند و يكديگر را بشارت مى دادند كه: محمّد خدايان ما

1.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۳۴۲.

2.نجم (۵۳): ۱۹ـ۲۰.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 139542
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به