سهو افتادى در قرائَت، و اين سهوى باشد كه آدمى از آن خالى نباشد، و اين بر پيغامبر روا باشد الاّ كه بسيار شود و متواتر به حدّ آنكه مؤدّى باشد با نفرت، و اين سهو به وسوسه شيطان بود، خداى تعالى زايل كردى آن را به احكام آيات در دل رسول عليه السلام . ۱
2220. علامه شعرانى: حق آن است كه سهو بر پيغمبر و امام روا نيست، چه يك بار باشد و چه مكرر و متواتر؛ چون اگر كسى يك بار سهوكند اعتماد بر قول او نيست و در هر حكمى كه دهد احتمال دارد در آن يك حكم سهو كرده باشد پس سهو مطلقا منفّر است و مسلمانان قول رسول صلى الله عليه و آله را حجت گرفتند هر چند يك بار بيشتر نگفته باشد مانند «إذا بِعتَ فَقُل لاِخلابةَ» ۲ كه به يك نفر فرمود و آن را دليل خيار شرط قرار دادند. ۳
روض الجنان: ابنِ دأب حديث روايت مى كرد... . ۴
2221. علامه شعرانى: «ابن دأب» مردى بود از روات حديث مشهور به دروغگويى. ۵
53 . «لِيَجْعَلَ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ...» .
روض الجنان: «لِيَجْعَلَ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ» ؛ تا كند آنچه شيطان القا كرده بود فتنه و امتحانى و تشديدى تكليف را براى آنان كه در دل بيمارى و نفاق دارند و آنان كه به كفر سخت دل باشند. يعنى اين براى آن كرديم تا تكليف سخت شود بر منافقان و كافران، و خداى را بود كه يك بار تكليف سخت كند و يك بار سهل، چه غرض از تكليف تعريض منزلت ثواب است، و هر چه سخت تر بود ثواب در او بيشتر باشد.
و وجهى ديگر گفتند در معنى آيت، و آن آن است كه: جَعَل، به معنى حكم و تسميه
1.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۳۴۷.
2.رك: النهاية فى غريب الحديث، ج ۲، ص ۵۸ ، «خلب».
3.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۱۰۹.
4.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۲۴۸.
5.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۱۱۰.