41. «فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْناهُمْ غُثاءً فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظّالِمِينَ» .
روض الجنان: «فَاَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ» ؛ بگرفت ايشان را صيحت عذاب، «بِالْحَقِّ» ؛ به حق و استحقاق «فَجَعَلْناهُمْ غُثاءً» ؛ كرديم ايشان را غُثاء، و آن رود آورد* بود كه سيل بر سر گيرد. «فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظّالِمِينَ» ؛ هلاك باشد قوم بيداد كاران را**. ۱
2236. علامه شعرانى: * «رود آورد» يعنى آورده رود چون آب در سيل گاه افتد آنچه آورد از خاشاك و غير آن رود آورد باشد. ۲
2237. ** لازمِ مذهبِ مادى بيداد گرى و استبداد است و مراعات نكردن احترام افراد؛ چنان كه به تجربه معلوم شده هر گاه دولت مادى بر سر كار آمد استقلال فردى و احترام جان و مال و ناموس اشخاص از ميان رفت مانند دولت قرامطه وملاحده ومزدكيان و بابكيان خرميه وغير ايشان. ۳
44. «ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا كُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً وَ جَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ فَبُعْداً لِقَوْمٍ لا يُؤمِنُونَ» .
روض الجنان: «كُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها كَذَّبُوهُ» ؛ هر گه كه رسولى به امّت خود آمد او را به دروغ داشتند. «فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً» ، يعنى فى الهلاك بهرى را بر اثر بهرى هلاك كرديم پياپى بى تأخيرى. «وَ جَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ» ، جمع اُحْدُوثه؛ و ايشان را مثلى ساير كرديم كه: ايشان مثل زنند و عبرت برگيرند با ايشان، و اين لفظ در شرّ به كار دارند. «فَبُعْداً لِقَوْمٍ لا يُؤمِنُونَ» ؛ هلاك باد قومى را كه به خداى ايمان نيارند. ۴
2238. علامه شعرانى: لازمِ دولت ملاحده عدم ثبات و تزلزل است؛ چون احترام