979
تفسير نورٌ علي نور ج2

عالم غيب را ممكن مى شمردند بدان سخن بر انبياء طعن نمى زدند. ۱

91. «مَا اتَّخَذَ اللّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ...» .

روض الجنان: «وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ» ؛ و بهرى بر بهرى ترفع و استعلا جستى، و اين معنى دليل ممانعت است. ۲
2243. علامه شعرانى: اگر دو خدا باشند هر دو واجب الوجودند و در قدرت متساوى؛ چون اگر متساوى نباشند آنكه نيرومندتر است واجب الوجود او خواهد بود نه آنكه ضعيف تر است. و چون هر دو در قدرت مساوى باشند هر يك تواند مانع ديگرى شود در فعل او و قدرت هر يك محدود است و مشروط به آنكه ديگرى ممانعت او نكند، و اين را متكلّمين دليل ممانعت گويند. وبهتر آن است كه بگوييم اگر وجودى كامل تصور شود همه موجودات ضعيف و ممكن قهراً متعلق به او است و با فرض عدم واجب همه معلولات آن نابود مى شود و با فرض وجود او همه معلولات او موجودند. و چون وجود كامل ديگرى فرض كنيم، البته او هم معلولاتى دارد از موجودات ضعيف غير معلولات واجب الوجود اول و اين دو دسته معلولات از هم ممتازند به امتياز علتشان و متباينند با يكديگر براى تباين علل، و چون ميان دو علت ما به الاشتراك نيست ميان معلولات هم ما به الاشتراك موجود نباشد با آنكه ما مى بينيم همه ممكنات در يك معنى مشتركند اقلاً معنى هستى. پس «لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ» ؛ يعنى اين دوخدا كه متباينند بى اشتراك معلولات خود را جدا مى كنند بى اشتراك والتالي باطل فالمقدم مثله. و بالجمله وجود حقيقت واحده است و كثرت در آن راه ندارد. ۳

1.نحل (۱۶): ۳۸.

2.روض الجنان، ج ۱۴، ص ۴۹.

3.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۱۵۶.


تفسير نورٌ علي نور ج2
978

سرپوش نهند نرويد. و هر مردمى كه در اختيار ستمكاران باشند و استقلال در اراده فردى نداشته باشند برخلاف طبيعت انسانيت، البته فوايد وجود انسانى كه ترقى علم واخلاق و صنعت و هنر باشد بر او مترتّب نشود. از اين جهت، همه گونه ترقى در امتهايى است كه از استبداد ظلمه مصون باشند. ۱

70. «أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَ أَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ» .

روض الجنان: «أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ» ؛ يا مى گويند كه او ديوانه است، و به او علّت ديوانگى است. «بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ» ؛ آن نيست كه ايشان گفتند تا اين پيغامبر حق آورد با ايشان، ولكن بيشترينه ايشان حق را كاره اند. ۲
2241. علامه شعرانى: دليل بر آن است كه او ديوانه نيست؛ چون كسى كه سخن حق و صحيح گويد مانند توحيد و معارف و اخلاق و اسرار اجتماعى و احكام موافق مصالح البته ديوانه نيست، ديوانه آن است كه فكر نامنظم دارد. ۳

74. «وَ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤمِنُونَ بِالاْخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ» .

روض الجنان: «وَ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤمِنُونَ بِالاْخِرَةِ» ، و آنان كه به قيامت ايمان ندارند از اين صراط كه ره دين حق است برمى گردند. و «ناكب» عادل باشد. ۴
2242. علامه شعرانى: چنان كه در قرآن مكرر آمده است، شرط ايمان اقرار به عالم غيب است فى الجمله و آنكه موجودى غير محسوس قائل نباشد محال است به انبيا ايمان آورد، و دليل بطلان انبيا را همين قرار مى دهند كه آنان به عالم آخرت دعوت مى كنند «وَ أَقْسَمُوا بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللّهُ مَنْ يَمُوتُ»۵ . و اگر وجود

1.الجمل : ص۲۵۷ .

2.روض الجنان، ج ۱۴، ص ۴۳.

3.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۱۵۱.

4.أنساب الأشراف : ج۳ ص۳۲ ؛ الجمل : ص۲۶۱ و ۲۶۲ .

5.روض الجنان، ج ۱۴، ص ۴۵.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 138334
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به