پاره اى بخوردى. رسول عليه السلام به منبر برآمد از سر دلتنگى و خطبه كرد و گفت يا قوم: يا مَعْشَرَ الْمؤْمنينَ مَنْ يَعْذِرُني مِنْ رَجُلٍ بَلَغَني اَذاهُ في اَهْلي؛ اى قوم! كه معذور دارد مرا از مردى كه مرا مى رنجاند از اهل من و عبدالله اُبىّ سَلُول را خواست. سعد مُعاذ** بر پاى خاست و گفت: يا رسول الله! من تو را از او معذور دارم، اگر از اَوْس است بفرماى تا گردنش بزنم... . ۱
2270. علامه شعرانى: * در سيره ابن هشام گويد: على عليه السلام گفت: يا رسول الله، زنان بسيارند و تو مى توانى به جاى عايشه زن ديگر بستانى واز بريره بپرس او به تو راست مى گويد. ۲ و به نظر مى رسد اين حكايات مجعول باشد وعايشه پس از مدتى حكايت را فراموش كرده بود وعلت آن را خواهيم گفت. ۳
2271. ** بايد دانست كه سعدبن معاذ در غزوه بنى قريظه كه درباره آنها حكم كرد به كشتن مردان و اسيرى زنان و فرزندان، از دنيا رفت در سال پنجم هجرت. و غزوه بنى المصطلق كه تهمت به عايشه در آن غزوه اتفاق افتاد در شعبان سال ششم هجرت بود و سعد بن معاذ آن هنگام زنده نبود. و اين حكايت كه از عايشه نقل شده به نظر صحيح نمى آيد و گويا عايشه پس از مدتى كه اين حكايات را نقل مى كرد واقعه گذشته را فراموش كرده بود. ۴
روض الجنان: فرّاء گفت: عُصْبَة، در لغت از يكى تا چهل باشد. «لا تَحْسَبُوهُ» ؛ مپندارى كه آن بتر است، يعنى آن اِفك و دروغ و بهتان شما را كه مبهوت و مكذوبى. «بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ» ؛ بل آن بهتر شما را براى آنكه شما بر ايشان مستحقّ عوض شوى*، و چون بر آن صبر كنى مستحقّ ثواب شوى. آنگه گفت: «لِكُلِّ امرءٍ مِنْهُمْ مَااكْتَسَبَ مِنَ الاِثْمِ» ؛ هر مردى را از شما آن است كه اكتساب كند از گناه، يعنى جزاى آن و وبال و عقوبت آن