993
تفسير نورٌ علي نور ج2

ترديد كرد واز اسامه و على بن ابى طالب رأى خواست و حضرت امير المؤمنين جوابى داد كه عايشه نپسنديد تا خداوند اين آيات نازل كرد و گمان بد پيغمبر مبدّل به نيكى شد به نظر صحيح نمى رسد؛ چون اگر وظيفه مؤمنين تكذيب بود پيغمبر و على عليهماالسلام به تكذيب اولى بودند. ۱

31. «وَ قُلْ لِلْمُؤمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ...» .

روض الجنان: ... و در خبر است كه: روزى رسول عليه السلام در حجره فاطمه عليهاالسلامبود، مردى بود نابينا مادر زاد ـ نام او عبدالله بن اُمّ مَكْتُوم ـ او در بزد، رسول عليه السلامگفت: درآى. او درآمد. فاطمه برخاست و در خانه رفت و تا او بنرفت از خانه بيرون نيامد. رسول عليه السلام بر سبيل امتحان گفت: يا فاطمه! چرا از او پنهان شدى، و او چشم ندارد و چيزى نبيند؟ گفت: يا رسول الله: انْ كانَ لا يَرانى اَلَسْتُ اَراهُ؛ اگر مرا نبيند، من او را ببينم، اَلَيْسَ الله تعالى قال: «وَ قُلْ لِلْمُؤمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ» ، رسول عليه السلامگفت: الْحَمدُ للّه الذّى اَرانى فى اَهْلِ بيْتى ما سرَّنى؛ سپاس آن خداى را كه با من نمود در اهل البيت من آنچه مرا خرّم بكرد. قوله تَعالى «وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاّ» ؛ و اظهار نكنند از زينت خود الاّ آنچه ظاهر باشد*.
علما خلاف كردند در آن زينت ظاهر كه خداى استثنا كرد آن را و رخصت داد در آن. عبدالله مسعود گفت: جامه است و رداء، و دليل اين تأويل قوله تعالى: «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ...»۲ ، اَىْ ثيابَكُمْ. و عايشه روايت كرد كه رسول عليه السلامگفت: لا يَحِلُّ لامرَأةٍ باللّه وَاليَوْمِ الآخرِ اِذا تَحَرَّكَتْ اَنْ تُظْهِرَ الاّ وَجْهَها ويَدَها الى ههُنا، قالت: و

1.روض الجنان، ج ۱۴، ص ۱۰۹ ـ ۱۱۰.

2.اعراف (۷): ۳۱.


تفسير نورٌ علي نور ج2
992

به او رسد، و به ديگر كس نرسد. «وَ الَّذِي تَوَلّى كِبْرَهُ» ؛ و آن كس كه تولاّى معظم آن كرد، و بيشتر و مهترينه آن حديث كرد و آن عبدالله بن اُبىّ سَلُول بود، و گفتند: حسّان ثابت بود تا به حدّى كه صفوّان بن المُعَطَّل چون اين حديث بشنيد، تيغ برگرفت و به ره حسّان ثابت آمد و حسّان را به تيغ بزد. مردم گرد آمدند و حسّان را بجهانيدند، و حسّان به نزديك رسول آمد، و رسول عليه السلام آن ضربت از او بخواست**. ۱
2272. علامه شعرانى: * عوض در اصطلاح متكلمان نفعى است مستحق كه خداوند در ازاى صبر بر آزار و درد و مصيبت و امثال آن به بنده دهد و ثواب آن است كه در ازاى اطاعت اوامر الهى باشد. ۲
2273. ** يعنى گذشت وعفو آن ضربت كه صفوان زده بود از حسان بخواست و مشهور به جاى غلام رومى كنيزكى قبطى گويند سيرين نام. والله العالم. ۳

12. «لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤمِنُونَ وَ الْمُؤمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبِينٌ» .

روض الجنان: «لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ» ... ، گفت: چرا چون اين حديث شنيدى شما كه مؤمنانى از مردمان و زنان به خويشتن گمان خيرى نبردى، يعنى به مسلمانانى كه حكم ايشان حكم شماست... ، بعضى دگر گفتند، معنى آن است كه: هَلا ظَنَنْتُمْ كَما «ظَنَّ الْمُؤمِنُونَ وَ الْمُؤمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً» ؛ چرا شما به اين كار همان ظنّ نبردى كه مؤمنان به خويشتن برند از خير؟ «وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبِينٌ» ؛ و گفتند: اين دروغى ظاهر است. ۴
2274. علامه شعرانى: وظيفه مسلمانان اين بود كه به محض شنيدن افك آن را تكذيب كنند و باور ندارند. و روايتى كه پيش از اين از عايشه نقل شد كه پيغمبر صلى الله عليه و آلهدر كار او

1.روض الجنان، ج ۱۴، ص ۱۰۸ ـ ۱۰۹.

2.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۱۹۵.

3.الجمل : ص۲۵۷ .

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 138393
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به