ديگر نديده ايم. ۱
روض الجنان: مُعاذ جبَل روايت كرد: با رسول حاضر بودم به گواه گيران* مردى انصارى. ۲
2283. علامه شعرانى: مانند حنابندان و گوسفند كشان الف و نون در آخر كلمه دلالت بر انجمن كردن و اجتماع در شادى يا عزا است. ۳
32. «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ وَ الصّالِحِينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ...» .
روض الجنان: و رسول عليه السلام گفت: عَلَيْكَ بِذاتِ الدّينِ تَرِبَتْ يَداك، گفت: بر تو با د كه زن ديندار به زنى كنى كه دستهات خاك آلود باد، يعنى درويش باداش. ۴
2284. علامه شعرانى: دستت خاك آلود باشد نفرين است در حق آنكه طمع مال كند در تزويج؛ يعنى پيوسته درويش وتهى دست باد اين مرد و «شين» در آخر «باداش» ضمير غايب است به جاى او، مثل آنكه گويد درويش باد او، و در فارسى آمده است: «اينش» به جاى اين است او. و«اينت» يعنى اين تويى. ۵
35. «اللّهُ نُورُ السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ ... كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللّهُ الْأَمْثالَ لِلنّاسِ وَ اللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» .
روض الجنان:...امّا حقيقت نور جسمى باشد رقيق، مُضى ء، چنان كه ما مى بينيم از شعاع آفتاب و ماه و روشناى آتش. و حقيقت ظُلمت، جسمى باشد رقيق مختصّ به