103
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1

12. سبب و انگيزه تأليف اين كتاب

يازده ساله بودم كه دست در دست پدر ارجمندم شادروان مهدى حقوقى به مجالس قرائت و تفسير قرآن، در مولد خود، راه پيدا كردم. پدر ـ كه خدايش غريقِ رحمتِ بى منتهاى خويش فرمايد ـ علاقه اى وافر و عقيدتى راسخ، مرا و برادر مِهترم را با خود به مجامع دينى مى برد و با مردان سالخورده متديّن، كه در تشكيل آن چنان مجالس عشقى بيرون از وصف از خود نشان مى دادند، يك جا مى نشاند و به گوش دادن تلاوتِ كتاب آسمانى، كه با صداى دلنشين قارئين خوشخوان همراه بود، تشويق و تحريض مى فرمود؛ خود نيز قرآن را با جذبه و حرارتى خاص تلاوت مى كرد. سحرگاهان، پيش از سپيده دم و پس از اداىِ فريضه، به صداى تلاوت قرآنِ پدر، از خواب برمى خاستيم و دوگانه به درگاه يگانه مى گزارديم. آن گاه كه از اداى اين دستور دينى فارغ مى شديم به قرائت يكى دو صفحه از مُصحَفِ عزيز مى پرداختيم. اين خود عادتى بود پسنديده كه در خانواده ما، همچون خانواده هاى ديگرِ ايرانيانِ مسلمان، جاى باز كرده و آرام آرام ما را خويگر شده بود.
به ياد دارم كه در چهاردهمين بهار زندگى، در ماه مبارك رمضان، شبى به عادت مؤلوف، با پدر به مجلس قرائت قرآن رفتم. قرائت و تفسير قرآن مجيد، كه توسط مرحوم آية اللّه سيّد عبدالرّسول صدرائى، مرد جليل القدر و عارف وارسته نظارت و مراقبت مى شد، آغاز گرديد. پس از آنكه يكى دو تن از حاضرين آياتى چند تلاوت كردند، آن سيّد فاضل و شاعر عارف مرا به تلاوتِ كلام ربّ العزّه دعوت فرمود. در اجراى دستورش با هراس و بيم به خواندن چند آيه پرداختم كه خوشبختانه مقبول افتاد. او به ترجمه و تفسير آن آيات، لب به سخن گشود و با شور و جذبه اى، به گزارش آيتى از قرآن و بيان عقيدت بزرگان دين و استنباط خويش سخنها گفت كه همگى ما را، هر كس به قدر فهمِ خويش، مفيد واقع گرديد. قدرت و مهارت آن مرد


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
102

آخرين شاهد را در بيان انعكاس اختلاف ميان شيعه و سنّى ذكر مى كنيم و اين بحث را خاتمه مى دهيم.
در آيه 76 سوره انفال: «وَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولئِكَ مِنْكُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» ، در تفسير «اولوا الارحام» مى نويسد: ۱
و خداوند رحمها و خويشان بهرى از بهرى اولى ترند؛ يعنى در باب ميراث هر چه نزديك تر باشند به متوفا، به ميراث اولى تر باشند؛ چون جهت استحقاق ميراث، قرابت است و مساس رحم. قرابت، قريب تر باشد و رحم ماسّ تر مرد به ميراث اولى تر باشد. و اين آيه دليل است بر آنكه ميراث به قرابت باشد، اگر عصبه باشد و اگر نباشد و اگر تسميه باشد او را و اگر نباشد، براى آنكه تسميه را حكم نباشد با قرابت قريب. و آنان كه با ما موافقت كردند در توريث ذوى الارحام از فقهاء، عصبه را استثناء كردند و ذوى السهام؛ و ما اين استثناء نكرديم؛ براى آنكه دليل نيست موجب استثناء را.
و اين آيه ناسخ است حكم ميراث را به نصرت و هجرت، چنان كه بيان كرديم در آيه اول، و آنكه ايشان اعرابى را از مهاجر ميراث ندادندى و آنان كه گفتند، ولايت در آيت نصرت است دون ولايت ميراث، گفتند هر دو آيت محكم است و آيه اوّل منسوخ نيست به اين آيه. عبداللّه زبير گفت سبب نزول آيه آن بود كه در جاهليّت دو مرد با هم دوستى كردند، با يكديگر شرط كردندى كه هر كس را كه از ايشان وفات باشد، صاحبش ميراث او برگيرد. خداى تعالى اين آيه فرستاد و آن حكم باطل كرد.

1.روض الجنان، ج ۹، ص ۱۶۰.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    زماني نژاد، علي اكبر
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 114852
صفحه از 504
پرینت  ارسال به