قديمى از قبيل نقطه دار و نوشتن ذالهاى فارسى و فرق نگذاردن بين «پ» و «چ» و «گ» فارسى با معادل آنها در عربى و نوشتن «كه» و «چه» و «نه» به صورت «كى» و «چى» و «نى» و مانند آن، همه بر كهنگى و اهميّت نسخه حكايت مى كند و ممكن است در زمان مؤلّف يا كمى بعد از وى استنساخ شده باشد.
3. ديگر نسخه اى جلوتر از اين دو نسخه از لحاظ تاريخ استنساخ در دست نيست؛ بلكه عبارت آخر نسخه 134، كه در طرف دست چپ همان صفحه نوشته شده، مى رساند كه در 582ق نيز از اين نسخه استنساخ شده، به اين شرح:
انتسخ منه أبو محمّد الحسن بن محمّد بن ابيالقسم اللبارفي (؟) سنة اثنتين وثمانين وخمسمائة.
4. نسخه خطّى موجود در كتابخانه مسجد عالى سپهسالار كه به شماره 2034 است تفسير سوره يوسف تا آخر سوره بنى اسرائيل را مشتمل است و نيز نسخه اى از اين تفسير در سال 1058ق به خطّ نسخ شخصى به نام غلامعلى نوشته شده و آخر جزء ششم، كه كاتب آن را مجلّد نخستين معرّفى كرده، يادداشتى نقل و تصريح شده كه تاريخ كتابت اصل 615ق است. نسخه اخيرالذكر به شماره 16378 ثبت دفتر كتابخانه مجلس شوراى ملّى مى باشد.
بنا به شواهد مذكور و قرائن موجود، قديم ترين نسخ خطّى تفسير شيخ، كه اكنون در كتابخانه آستان قدس رضوى موجود است، نسخه اى است كه در سال 556 و 557ق از روى نسخه اصل استنساخ شده و ممكن است اين كار در زمان حيات ابوالفتوح و يا كمى پس از وى انجام شده باشد. به هر تقدير، اگر تاريخ 556 را در نظر بگيريم، نسخه اصل لااقلّ مى بايست يك سال قبل از آن يعنى 554، آن هم وقتى كه شيخ در قيد حيات بوده، فراهم آمده باشد و در صورت صحّت اين حدس تاريخ وفات شيخ نمى تواند زودتر از سال 554 و احتمالاً مؤخّر از سال 560ق بوده