الف از اللّه است و لام از لطيف و ميم از مجيد. محمد كعب قرطى گفت، قسم است به آلاء و لطف و مجد خداى تعالى. روايت ديگر از عبداللّه عباس آن است، قسم است و سوگند به خداى و جبرئيل و محمد. اهل اشارت گفتند، الف انا، لام لى، ميم منى. به الف اشارت به آن كرد كه همه منم. به لام اشارت به آن كرد كه همه مراست. به ميم اشارت به آن كرد كه همه از من است (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 38) ۱ .
همين كه از معنى فراغت حاصل مى كند به اعراب كلمه و صرف و نحو مى پردازد:
در محلّ او خلاف كردند؛ بعضى گفتند، محلّى نيست او را از اعراب. و بعضى گفتند، در محلّ رفع است به ابتدا و ذلك مبتداء دوم است و روا بود كه «الم» مبتداء بود، و «ذلك الكتاب» خبر مبتداء بود، و «لا ريب فيه» در محل حال بود؛ اى هذه الحروف ذلك الكتاب غير مشكوك فيه... (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 38 ـ 39) ۲ .
به همين شيوه كلمات ديگر را از لحاظ قواعد صرف و نحو و ترجمه و تفسير توجيه و تبيين مى كند.
درباره اشاره شيخ به آيات ناسخ و منسوخ، شرحى كه در خصوص سوره رعد در تفسير ابوالفتوح رازى صفحه 170 جلد سوم سطر 8 آورده ۳ ، نقل مى شود:
سورة الرّعد. بدان كه اين سوره مكّى است بر قول بيشتر مفسّران؛ و قتاده گفت مدنى است، مگر يك آيت و آن اين آيت است: «وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ»۴ .