197
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1

براى مبالغه و تكثير فعل باشد؛ چون: تقطيع و تكسير و تفريق و مانند اين، و أبناء جمع ابن باشد و جمع تكسير گويند اين را، و جمع سلامت او بنون باشد در حال رفع، و بنين در حال نصب و جرّ. و اصل ذبح، شق و شكافتن بود. يقال: ذبحت المسك، اذا فتقت فارته. چون نافه مشگ بشكافى، ذبحت گويى و ذبح نيز فتّ بود؛ چون فشردن غوره، و فتّ كسر باشد؛ چنان كه شاعر گفت:
كأَنَّ عَيني فِيها الصاب مذبُوحٌ؛ اى مفتوت من قولهم.
الفَتُّ في العينِ كفَتِّ الحِصرَمِ.
و مذبح، حلق بود و مِذبح، كارد باشد كه آلت ذبح بود و ذَبح مصدر بود و ذِبح گوسپند باشد كه كشتن را شايد، من قوله تعالى: «وفديناه بذبح عظيم» . و ذبح نبتى تلخ باشد، من قول الأعشى: «انما قولك صاب وذَبَح». و سبب در كشتن پسران بنى اسرائيل، آن بود كه....
امّا در بحث لغوى از كلمه «تقوا»، كه در تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 40 ۱ پيش مى كشد، بر شيوه و مذاق صوفيان و در مشرب عرفان نيز به گفت و گوى مى پردازد:
اكنون بدان كه اصل تقوى، وَقوى بوده است من وقيت؛ چون: تكلان من وكلت، وتخمه من وخم. و متقى آن باشد كه بپرهيزد از معاصى و ترك واجبات و اصل كلمه از وقايت است و آن حفظ باشد؛ يعنى خويشتن از معاصى نگاه دارد و اهل علم در تقوا و متّقى بسيار سخن گفته اند. در خبر است از رسول عليه السلام پرسيدند از تقوا. گفت: مجمع تقوا اين آيت است كه: «إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاْءِحْسانِ»۲ تا به

1.روض الجنان، ج ۱، ص ۱۰۰ ـ ۱۰۲.

2.نحل (۱۶): آيه ۹۰.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
196

آن را مورد مطالعه و بحث قرار مى دهد؛ مثلاً در ج 1، ص 119 درباره كلمه «موسى» اين چنين بحث مى كند ۱ :
و موسى نام اعجمى است. براى آن نامنصرف است كه علم است و اعجمى. و براى آنكه الف در آخرش افتاد، اعراب در او نشود. اولى تر آن باشد كه از اسماى مقصوره شمارند او را و گفته اند اسمى است مركّب از دو نام به لغت عبرى، و اصل موشى بوده است؛ چه مو به زبان ايشان آب باشد و شا شجر براى آنش موشا خوانند كه او را در ميان آب و درختستان يافتند در سراى فرعون؛ چون مادر او را به رود نيل افكند. آن گه چون معرّب كردند، شين را سين كردند....
در ترجمه آيه 38 از سوره بقره ۲ ، آنجا كه درباره «يا بَني»۳ به بحث مى پردازد، از ذكر نكات صرف و نحو خوددارى نمى كند و آنچه كه مربوط به اين دو كلمه است، (قواعد صرف و نحو) ذكر مى گردد:
«ياء» حرف نداست و «بنى» مناداى مضاف است، براى آن منصوب است. و ابن، واحد است و ابناء و بنون جمع اوست و أبناء را جمع تكسير گويند و بنون جمع سلامت است و در حال رفع به واو بود و در حال نصب و جرّ به ياء و نون براى اضافه بيفتاده است و مصدر ابن، بنوّة باشد....
و نيز در ترجمه آيه 46 از سوره بقره ۴ ، درباره: «يُذَبِّحُونَ أبنائَكُمْ» چنين مى نويسد:
«يُذَبِّحُونَ أبنائَكُمْ» .
تذبيح، تكثير ذبح بود و هر آن فعلى كه ثلاثى او متعدّى باشد، تفعيل در او

1.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۸۳ ـ ۲۸۴.

2.همان، ج ۱، ص ۲۳۴.

3.بقره (۲): آيه ۴۰.

4.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۷۰.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    زماني نژاد، علي اكبر
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 115105
صفحه از 504
پرینت  ارسال به