متداول بوده است. به هر صورت، ورود اين قبيل ادوات و جمله هاى تازى در نثر ابوالفتوح رازى، كه لامحاله تحت تأثير ادبيّات عرب انجام پذيرفته، از نظر تحليل و تجزيه سبك نثر تفسير، درخور توجّه و اهميّت است.
اينك نمونه اى چند از هر يك از ادوات و كلمات و عبارات عربى و طرز استعمال آنها:
1. سوا: جز، مگر، غير (از).
«اعتراف به دل آن باشد كه بداند كه آن نعمت كه بدو مى رسد، از جهت منعم است، سوا اگر به واسطه بدو رسد» (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 26). ۱
مثال ديگر:
در گفتن آمين در آخر الحمد به نزديك اهل البيت عليهم السلام نشايد و از قواطع نماز بود، سوا اگر جهر كند و اگر اخفات، اگر امام باشد و اگر مأموم (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 36). ۲
مثال ديگر:
«و يقين هر علمى باشد مستدرك. پس شك سوا اگر ضرورى بود و اگر اكتسابى و...» (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 43). ۳
مثال ديگر:
و سوگند جز به خدا يا نامى از نامهاى او درست نباشد. چون گويد: و حقّ اللّه ، سوگند نباشد، سوا اگر قصد سوگند كند و اگر نه، و چون گويد: حَلَفتُ يا احلَفُ يا اُقسِمُ، و نگويد: باللّه با نامى از نامهاى خدا نزديك ما سوگند نباشد، سوا اگر به نيّتش سوگند باشد و اگر نباشد (تفسير ابوالفتوح رازى،