«و او ابداً مضاف بود با جمله إمّا اسمى بود و إما فعلى و عامل در آن فعل بود» (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 50). ۱
مثال ديگر:
وصف خداى تعالى كردن به نور، بر حقيقت روا نباشد؛ بر سبيل توسّع و مجاز روا بود، على احد الوجوه: إمّا به معنى منوّر، چنان كه گفتيم عدل به معنى عادل، و إمّا به معنى هادى، و إمّا على طريق المدح. (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 4 ۲ ، ص 41). ۳
مثال ديگر:
رمّانى گفت: كفر تضييع حق نعمت باشد، إمّا به جحود، وإمّا آنچه جارى مجراى آن بود در عزم و جزم (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 2، ص 203). ۴
مثال ديگر:
گفت: رأى من آن است كه فلان زن فاجره را بياوريم و او را جعلى دهيم تا او در موسى آويزد و او را متّهم كند به خود و بر او تشنيع زند كه چون اين حال بر او برود، بنى اسرائيل را بر او خروج كنند، امّا بكشند، و امّا بازار او شكسته شود و او را رها كنند (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 4، ص 221). ۵
5. فَكَيفَ (به فتح كاف و فا): پس چگونه.
مثال:
آن گه جان و مال بدل بايستى كردن تا به آنجا رسيد واجب بودى؛ فكيف كه مى گويد: بنده... (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 234). ۶