مثال ديگر:
كيف سؤال عن حال باشد و معنى او استفهام بود (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 2، ص 2). ۱
مثال ديگر:
و امر بر وجه استحباب است و وعيد نيست و در آيه بيشتر از اخبار نيست عن عظيم يوم القيمة و اين اختيار ابوالقاسم بلخى است (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 438). ۲
10. فَثَمَّ: آنجا.
مثال:
و در خبرى هست كه عبداللّه عباس در بعضى سفرها بود. او را خبر دادند به مرگ برادرش. فثمّ استرجاع كرد و فرود آمد از راحله و كناره گرفت و در نماز ايستاد و دو ركعت نماز كرد (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 108). ۳
11. ويا عَجبا: شگفتا.
مثال:
ويا عجباً ۴ از آن كس كه او به سراى خلود منكر! و يا عجباً از آنكه بعث و نشور را منكر باشد و او هر روز و هر شب، بميرد و زنده شود؛ يعنى خواب رود و بيدار شود! و يا عجباً از آن كس كه به سراى خلود، يعنى بهشت، تصديق كند و به راست دارد و او سعى كند براى سراى غرور! و يا عجباً از متكبّر فخور و او را از نطفه اى آفريده اند و باز به مرادى شود و در