239
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1

ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 22).
دمبال: پس. عقب. دنبال.
و به تاختن و تعجيل دمبال شما مى آيد (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 688). ۱
دم غزه: در محاورات امروز تهران دمبليچه گويند.
«فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها»۲ ؛ گفتيم: اكنون چون اين گاو را بكشيد، بعضى از اين گاو كشته بر اين مرد كشته زنى. مفسران در آن بعضى خلاف كردند؛ عبداللّه گفت، آن استخوان بود كه به نزديك غرضوف باشد و هو بعض الكتف و آن مقتل بود. ضحاك گفت، زبانش بود. سعيد جبير گفت، دم غزه بود (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 143). ۳
دنبال ۴ : دم، دنب.
گفتيم: اكنون چون اين گاو را بكشيد بعضى از اين گاو كشته بر اين مرد كشته زنى. مفسران در آن بعضى خلاف كردند... مجاهد گفت، دنبالش بود. كلبى گفت، ران. سدى گفت، آن پاره گوشت كه از ميان دو كتف بود (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 143). ۵
دندان كند شدن: نااميد شدن. فارسى متداول امروز: تير به سنگ خوردن.
چون به شام رسيدند، ولايتى ديدند آبادان با لشكر بسيار سوار و پياده بى حد. دندانش كند شد و دانست كه هيچ نتواند كردن (تفسير ابوالفتوح

1.روض الجنان، ج ۵، ص ۱۶۲.

2.بقره (۲): آيه ۷۳.

3.روض الجنان، ج ۲، ص ۱۴.

4.به همين معنى است در كتاب ترجمه و قصه هاى قرآن از تفسير ابوبكر عتيق نيشابورى: «و براقى در ميان بداشته اشهب، مَه از حمار و كم از بغل، روى او چون روى مردم،... پايهاى گاو، دنبالش چون دنبال پيل...» (ص ۵۴۶، حديث مواج).

5.روض الجنان، ج ۲، ص ۱۴.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
238

بود كه وهب گفت: قوم فرعون بنى اسرائيل را بنده گرفته بودند، ايشان را كارهاى گران فرمودندى؛ چون: سنگ كندن از كوه و نقل كردن و بناى كوشكها و سراها كردن و انواع حرف و صناعات از كلگيرى و آهنگرى و درودگرى و خشت زدن، و آن كس كه نتوانستى كردن و ضعيف بودى، او را ضربيت بر نهاده بودندى كه در ماه و در روز بدادى، و اگر تأخير كردى و نداى او را بزدندى و پاز داشتندى و جفا كردندى و زنان را دوك رشتن و جامه يافتن و درزى كردن فرمودندى و كارهاى كه لايق ايشان بودى (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 2، ص 445 ـ 446). ۱
دستره: داس كوچك دندانه دار (برهان).
و گفت: «بار خدايا! تو دانى كه على در طاعت تو بود و در طاعت رسول تو. اللهم رد عليه الشمس حتى يصلى؛ بارخدايا! آفتاب باز آر تا على نماز به وقت خود بيارد». راوى خبر گويد كه به آن خداى كه محمد را به حق به خلقان فرستاد كه ما آفتاب را ديديم كه باز آمد و او را آوازى بود چون آوازه دستره كه در چوب افتد و روشنايى آن ديديم بر در و ديوار تافته؛ تا اميرالمؤمنين على نماز بكرد. چون او سلام باز داد، آفتاب فرو افتاد (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 2، ص 132). ۲
دست يازيدن: دست دراز كردن. دست برآوردن.
عابد دگرباره برخواند، كنيزك بشنيد دست بيازيد و جامه بدريد و جزع و زارى كردن درگرفت (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 68). ۳
دليل كردن: ثابت شدن.
و اين خبر و مانند اين اخبار دليل مى كند كه اين سوره مكى است (تفسير

1.روض الجنان، ج ۸، ص ۳۴۸.

2.همان، ج ۶، ص ۳۲۸.

3.همان، ج ۱، ص ۱۶۷.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    زماني نژاد، علي اكبر
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 119438
صفحه از 504
پرینت  ارسال به