ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 22).
دمبال: پس. عقب. دنبال.
و به تاختن و تعجيل دمبال شما مى آيد (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 688). ۱
دم غزه: در محاورات امروز تهران دمبليچه گويند.
«فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها»۲ ؛ گفتيم: اكنون چون اين گاو را بكشيد، بعضى از اين گاو كشته بر اين مرد كشته زنى. مفسران در آن بعضى خلاف كردند؛ عبداللّه گفت، آن استخوان بود كه به نزديك غرضوف باشد و هو بعض الكتف و آن مقتل بود. ضحاك گفت، زبانش بود. سعيد جبير گفت، دم غزه بود (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 143). ۳
دنبال ۴ : دم، دنب.
گفتيم: اكنون چون اين گاو را بكشيد بعضى از اين گاو كشته بر اين مرد كشته زنى. مفسران در آن بعضى خلاف كردند... مجاهد گفت، دنبالش بود. كلبى گفت، ران. سدى گفت، آن پاره گوشت كه از ميان دو كتف بود (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 143). ۵
دندان كند شدن: نااميد شدن. فارسى متداول امروز: تير به سنگ خوردن.
چون به شام رسيدند، ولايتى ديدند آبادان با لشكر بسيار سوار و پياده بى حد. دندانش كند شد و دانست كه هيچ نتواند كردن (تفسير ابوالفتوح