ريزيدن: ريختن.
بسيارى از استخوانهاى پوسيده ريزيده متفرّق شده اى ديد. آواز داد كه اى استخوان پوسيده و گوشت رفته و پوست ممزّق شده! (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 414). ۱
مثال ديگر:
و چون به زمين آمد، عصاى داشت از درخت مورد بهشت، بالاى آن ده گز، از او به موسى عليه السلام رسيد و اكليلى از درختان بهشت چون هوا بر او آمد، خشك شد و برگهاى او بريزيد و انواع طيب گشت (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 98). ۲
«ز»
زفر ۳ : بر وزن سفر دهان را گويند و كنج دهان را هم گفته اند (برهان). فك.
عبداللّه عباس و سدى گفتند، اژدهاى بزرگ نر موى ناك و دهن باز كرده و يك زفر بر زير كوشك فرعون نهاد و دگر زفر بر بالاى كوشك (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 2، ص 437). ۴
زير: كمتر از.
چه هر كسى را زير بيست سال بود، در آن حساب نياوردند و هر كه را بالاى شصت سال بود، در آن حساب نبودى (تفسير ابوالفتوح رازى،
1.روض الجنان، ج ۳، ص ۴۳۴.
2.همان، ج ۱، ص ۲۳۴ ـ ۲۳۵.
3.مثال از كتاب ترجمه و قصه هاى قرآن از تفسير ابوبكر عتيق نيشابورى: «عتبة بن ابى وقاص، برادر سعد وقاص، زفراشترى در آهن گرفته بينداخت، بر روى مبارك مصطفى عليه السلام زد، رباعيّه وى را بشكست، و خون بسيار برفت» (ص ۱۱۸، قصه حرب احد، آل عمران).
4.روض الجنان، ج ۸، ص ۳۲۴.