سخته ۱ : سنجيده، موزون.
«وَ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْزُونٍ»۲ ؛ و برويانيديم در زمين هر چيزى را سخته و وزن كرده (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 3، ص 236). ۳
سراشك: پشّه.
آن گه نمرود، لشكرى عظيم جمع كرد و لشكرگاه به صحرا بيرون زدند و ابراهيم را گفت: لشكر من اين است. از لشكر خداى تو اثرى نمى بينم. خداى تعالى وحى كرد به فرشته كه بر سراشك موكّل است و به روايتى ديگر جبرئيل را گفت (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 450). ۴
مثال ديگر:
گفت از ايشان كه را ضعيف تر مى دانى؟ گفت: سراشكان فلان دريا را... از آن در چندانى سراشك بيرون آمد كه... آن گاه آن سراشكان در ايشان اوفتادند و گوشت و خون ايشان بخوردند... ابراهيم گفت: ايمان آرى؟ گفت: نه. خداى تعالى بفرمود سراشكى را قالب زيرين او بگزيد (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 450). ۵
مثال ديگر:
1.كلمه «سختن» در معناى سنجيدن در كتاب ترجمه و قصه هاى قرآن از تفسير ابوبكر عتيق نيشابورى آمده:
«و سختن آن روز درست است؛ هر كه را گران آيد سختنيهاى او ايشان اند كه ايشان رستگاران اند» (ص ۲۴۱، آيه ۷). مثال ديگر: «و هر كه را سبك آيد سختنيهاى او ايشان اند آنها كه زيان كردند خود را...» (ص ۲۴۱، آيه ۸، اعراف). «و او پيغمبر عربى است، دين ابراهيم دارد و آزار در ميان خود بندد و اطراف خود بشويد، در چشم او سرخى باشد، از ميان دو كتف او مهر نبوت باشد، مانند سرپارنجن دراز دراز نباشد و كوتاه كوتاه نباشد، گليم درپوشد...» (ج ۲، ص ۴۷۵).
2.حجر (۱۵): آيه ۱۹.
3.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۳۱۵.
4.همان، ج ۴، ص ۶ ـ ۷ .
5.همان، ج ۴، ص ۷.