245
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1

سخته ۱ : سنجيده، موزون.
«وَ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْزُونٍ»۲ ؛ و برويانيديم در زمين هر چيزى را سخته و وزن كرده (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 3، ص 236). ۳
سراشك: پشّه.
آن گه نمرود، لشكرى عظيم جمع كرد و لشكرگاه به صحرا بيرون زدند و ابراهيم را گفت: لشكر من اين است. از لشكر خداى تو اثرى نمى بينم. خداى تعالى وحى كرد به فرشته كه بر سراشك موكّل است و به روايتى ديگر جبرئيل را گفت (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 450). ۴
مثال ديگر:
گفت از ايشان كه را ضعيف تر مى دانى؟ گفت: سراشكان فلان دريا را... از آن در چندانى سراشك بيرون آمد كه... آن گاه آن سراشكان در ايشان اوفتادند و گوشت و خون ايشان بخوردند... ابراهيم گفت: ايمان آرى؟ گفت: نه. خداى تعالى بفرمود سراشكى را قالب زيرين او بگزيد (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 450). ۵
مثال ديگر:

1.كلمه «سختن» در معناى سنجيدن در كتاب ترجمه و قصه هاى قرآن از تفسير ابوبكر عتيق نيشابورى آمده: «و سختن آن روز درست است؛ هر كه را گران آيد سختنيهاى او ايشان اند كه ايشان رستگاران اند» (ص ۲۴۱، آيه ۷). مثال ديگر: «و هر كه را سبك آيد سختنيهاى او ايشان اند آنها كه زيان كردند خود را...» (ص ۲۴۱، آيه ۸، اعراف). «و او پيغمبر عربى است، دين ابراهيم دارد و آزار در ميان خود بندد و اطراف خود بشويد، در چشم او سرخى باشد، از ميان دو كتف او مهر نبوت باشد، مانند سرپارنجن دراز دراز نباشد و كوتاه كوتاه نباشد، گليم درپوشد...» (ج ۲، ص ۴۷۵).

2.حجر (۱۵): آيه ۱۹.

3.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۳۱۵.

4.همان، ج ۴، ص ۶ ـ ۷ .

5.همان، ج ۴، ص ۷.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
244

نهاده از اديم كه حشوش ليف بود (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 712). ۱
ساو: خالص؛ براده زر.
اگر اين نصاب زر مضروب منقوش باشد، قطع بايد كردن او را و به نزديك شافعى هم چنين است و اگر زرساو باشد از معدن گرفته كه بگداختن و اصلاح محتاج باشد، بر او قطع نباشد و اگر زر خالص بود، قطع واجب باشد به نزديك ما (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 2، ص 148). ۲
ستبر: اينجا به معنى ضخامت.
آنكه آن يك طبقه را بشكافت و هفت طبقه كرد ستبر هر زمينى پانصد ساله راه از زمين تا به زمينى كه طبقه ديگر است پانصد ساله راه (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 63). ۳
ستبره: معقد. دويسيده.
ثم كان علقة آن گه خونى بسته ستبره شده بود ويسيده (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 5، ص 440). ۴
ستنبه ۵ : مرد دلير و قوى هيكل و درشت (برهان).
«وَ يَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطانٍ مَرِيدٍ»۶ ؛ و تابع است مر ديوى ستنبه مارد عاصى را و تمرد سركشى باشد (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 3، ص 581). ۷

1.روض الجنان، ج ۵، ص ۲۲۶ ـ ۲۲۷.

2.همان، ج ۶، ص ۳۷۲.

3.همان، ج ۱، ص ۱۵۵.

4.همان، ج ۲۰، ص ۶۵.

5.مثال از كتاب ترجمه و قصه هاى قرآن: «... و نمى خوانند مگر ديوى ستنبه را». (ص ۱۴۷، آيه ۱۱۶، سوره نساء).

6.حج (۲۲): آيه ۳.

7.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۲۹۸.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    زماني نژاد، علي اكبر
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 119371
صفحه از 504
پرینت  ارسال به