ج 2، ص 21). ۱
سره: نيكو و راست و پسنديده و بى عيب (برهان).
«وَ أَصْلَحُوا»۲ ؛ و عمل خود سره باز كنند، فيما بينهم وبين ربهم؛ كارى كه از ميان ايشان و خداى باشد به اصلاح آرند. اصم گفت: آن خواست كه اصلاح كنند به علم آنچه فساد كرده باشند (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 246). ۳
سره: يكسره.
مقاتل گفت: صالح ملى بينكم و بين ابيكم؛ كار ميان شما و پدر سره شود، چون او را بكشيد (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 3، ص 111). ۴
سريشيدن: سرشتن و عجين كردن.
و علامت ايشان آن است كه در سراى نشوند كه بر در آن سراى اثر خون بود آن گه بفرماى تا آرد بسريشند و همچنين فطير بپزند (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 4، ص 121). ۵
سنب ۶ : سم.
چنان كه در خبر مى آيد كه از سنب اسبان ايشان، گرد در هوا مى شد (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 117). ۷
مثال ديگر:
1.روض الجنان، ج ۶، ص ۵۱.
2.بقره (۲): آيه ۱۶۰.
3.روض الجنان، ج ۲، ص ۲۶۲.
4.همان، ج ۱۱، ص ۱۷.
5.همان، ج ۱۴، ص ۳۱۸.
6.از نوع تبديل حرف «ميم» به «ب» در كتاب ترجمه و قصه هاى قرآن از تفسير ابوبكر عتيق ديده مى شود: مثال: «مردى گفت: من اصلى دارم از تورات، در خنبى در زير زمين مدفون...» (ص ۷۶، قصه عزير).
7.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۸۰.