و هر كجا آن اسب پاى بر نهادى، سبزى شدى از زمين. او برفت و پاره اى خاك از جاى سنب برگرفت (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 120). ۱
«ش»
شادمانه: شادمان.
ما اين چون بشنيديم، شادمانه شديم و دل خوش گشتيم (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 54). ۲
مثال ديگر:
گفت از عبداللّه عباس كه مراد به آيه منافقان اند كه اول جهود بودند؛ چون فتح بدر پديد آمد، شادمانه شدند (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 61). ۳
مثال ديگر:
بشر بن السرى گفت: علامت منافق آن بود كه پيش او عيب كسى كنند، شادمانه شوند (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 55). ۴
مثال ديگر:
مادر موسى شادمانه شد (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 115). ۵
مثال ديگر:
گفت: اگر بامداد نذر كردى، شبانگاه سخن توانى گفتن و اگر شبانگاه نذر كنى، بامداد سخن توان گفت... مرد برخاست شادمانه (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 94). ۶