شيياريدن: شيار كردن.
و در صفت گاو ذم است. اينجا «تثير الارض من اثرة التراب» باشد، چون خاك بازشييارند و گاو نر را از آنجا ثور خوانند كه زمين شييارند (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 142). ۱
«ع»
عبر كردن: عبره كردن. گذشتن و عبور كردن.
«فبعث الله لهم ملكا وكتب عليهم القتال فلما كتب عليهم القتال قولوا»؛ بگريختند و بر جاى بنايستادند، مگر اندكى، و آن اندك آن بود كه آب نخوردند از آن جوى كه ذكرش بيايد. چون آب نخوردند، به آب عبر كردند و برابر دشمن شدند و قتال كردند و ظفر يافتند (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 422). ۲
مثال ديگر:
شما امروز بر عدد اصحاب طالوتى كه به جوى عبر كردند، هيچ كس با او عبر نكردند (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 428). ۳
عقيب: دنباله و آنچه از عقب چيز ديگر آيد.
و بيشتر علماء گفتند، مراد تكبير عيد است عقيب چهار نماز شام و خفتن و بامداد و نماز عيد در عيد فطر (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 295). ۴
مثال ديگر:
وطلاقى كه عقيب اين چيزها بود الاّ باين نباشد (تفسير ابوالفتوح رازى،