كپّى: ميمون و بوزينه.
مثال:
در آن وادى نگاه كردم. همه وادى پر از قرده و خنازير بود؛ يعنى پر از كپّى و خوك. بترسيدم از آن حال (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 330). ۱
كثافت: ستبرى
اگر يكى از ايشان يكى پر باز كند، همه دنيا برپوشد و بالاى آن ابرى است، كثافت آن چندان است كه كثافت هفت آسمان و هفت زمين... (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 80). ۲
مثال ديگر:
تو مى گويى از اينجا تا آسمان پانصد سال راه است و كثافت هر آسمانى پانصد ساله راه است و همچنين هفت آسمان است (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 296). ۳
كراتين: عنكبوت.
مثل آنان كه بدون خداى، دوستان و معبودان گيرند از اصنام، چون مثل كراتين است كه او خانه كند ضعيف (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 4، ص 238). ۴
كرباسو: وزغه و چلپاسه.
و از معروف در كلام ايشان در باب «مقلوب قولهم طلعت الشعرى وانتصب العود على الحرباء» و معنى آن است كه «انتصب الحرباء على العود»؛ چه كرباسو بر چوب بايستد، نه چوب بر او، وليكن اين لفظ مقلوب گفتند لوضوح المعنى (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 257). ۵