گليگرى: بنّايى.
و انواع حرف صناعات از گليگرى و آهنگرى و درودگرى و خشت زدن (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 2، ص 446). ۱
كمربست: تا كمرگاه.
قتاده گفت: از كمربست تا بند پاى، دربند و قيدند (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 171). ۲
مثال ديگر:
بفرمايد تا چاله بكنند و مرد را تا آنجا كنند تا كمربست و اگر زن باشد تا به سينه و به خاك پيرامن ايشان بينبازند و استوار كنند (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 4، ص 9). ۳
كمترينه: حدّ اقل.
فراء گفت: سبب اين است كمترينه صحبت ايشان سه كس باشد (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 5، ص 138). ۴
كنده گر: نقار.
و كنده گر را نقار گويند (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 118). ۵
كوف: بوم.
اتفاق چنان افتاد كه در گور شكافى بود و در آن شكاف كوفى آشيانه كرد (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 545). ۶