گلينه: چيزى كه از گل باشد؛ نظير زرّينه، سيمينه، يشمينه و امثال آن.
گلينه كردن: كار گل كردن است. سفال و ظروف گلى پختن.
مثال:
از آنجا برفت، به در سراى ديگر شد. گفت: ما مردمانيم پيشه ما گلينه كردن است و سفال بسيار بكرده ايم. اگر امسال آفتاب بسيار باشد و باران كم بود، ما مستغنى شويم (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 251). ۱
گندمين: نان از گندم.
اگر شما را عادت در سرايتان نان گندمين باشد جوين به درويش نشايد دادن (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 2، ص 216). ۲
گونه بگشته: رنگ تغيير كرده. متغيّر اللون.
واد پيغمبر را سخت دوست داشتى و از او صبر نداشتى. روزى درآمد گونه بگشته و اثر حزن و كابه بر روى او ظاهر (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 2، ص 5). ۳
گياه زار: جايى كه گياه بسيار برويد.
هاجر و اسماعيل را ديدند؛ زنى و كودكى طفلى تنها، بى مردى و انيسى و آبى روان ديدند و گياه زارى عجيب داشتند و بيامدند و او را پرسيدند كه جنّى يا انسى (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 201). ۴