10. اشارات صوفيّه و عرفاء
شيخ گاهى در ترجمه لغات و تفسير آيات به مشرب عرفاء و صوفيّه توجّه داشت و بر آن طريق به توجيه مطالب مبادرت ورزيد؛ مثلاً در اثناى تفسير راجع به مسائلى از قبيل اخلاص (ج 1، ص 215 ۱ ؛ ج 4، ص 537) ۲ و توكّل (ج 1، ص 269 ۳ ، 325 ۴ ، 675 ـ ۵ 676؛ ج 3، ص 209) ۶ و ذكر (ج 1، ص 231 ـ 234 ۷ و 713 ۸ ؛ ج 4، ص 69، 239 ۹ ؛ و صبر (ج 1، ص 236، 237، 238 ۱۰ ، 524 ۱۱ و فقر (ج 1، ص 269 ـ 270 ۱۲ ) و صدق (ج 3، ص 3) ۱۳ توجيهات و اشاراتى دارد و به مذاق اهل اشاره و سالكان طريق حق سخنانى مى آورد كه جذبه و حلاوت خاصّى دارد و خواننده را تحت تأثير قرار مى دهد.
اگر چه تفسير شيخ را نمى توان تفسيرى به مشرب و مذاق عارفان و صوفيان تلقّى كرد، مع هذا همين اشاراتى كه به مناسباتى چند درباره كلمات و آيات قرآن به مذاق عرفاء در آن رفته، حائز ارزش است؛ چه وى در موقع مناسب، لطف سخن و حلاوت مطلب را از نظر دور نداشته و با اتّخاذ اين شيوه، نثر ساده تفسير را زيباتر و بحث خود را جذاب تر ساخته و پرداخته است. اينك يكى دو نمونه از آن نقل مى شود: در اثناى تفسير ۱۴ آيه: «وَ الَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِ»۱۵ چنين مى گويد:
1.روض الجنان، ج ۲، ص ۱۹۰ ـ ۱۹۱.
2.همان، ج ۱۷، ص ۶۰ .
3.همان، ج ۲، ص ۳۲۲ ـ ۳۲۸ .
4.همان، ج ۲، ص ۱۱۶ ـ ۱۲۰.
5.همان، ج ۵، ص ۱۲۷ ـ ۱۳۱.
6.همان، ج ۱۱، ص ۲۵۶.
7.همان، ج ۲، ص ۲۲۹ ـ ۲۳۵.
8.همان، ج ۵، ص ۲۲۸ ـ ۲۲۹.
9.همان، ج ۱۴، ص ۲۰۳؛ ج ۱۵، ص ۲۱۲.
10.همان، ج ۲، ص ۲۳۹ ـ ۲۴۶.
11.همان، ج ۴، ص ۲۴۴ ـ ۲۴۶.
12.همان، ج ۲، ص ۲۲۱ ـ ۲۲۶.
13.همان، ج ۱۰، ص ۹۳ ـ ۹۴.
14.همان، ج ۱۴، ص ۳۳۱ ـ ۳۳۲.
15.الشعرا (۲۶): آيه ۷۹ .