285
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1

چه كردى؟ گفت: مردى را يافتم، چنان كه گفتى و زر بدو دادم. گفت: او چه گفت؟ غلام گفت، چنين گفت. خواجه گفت: بسيار نكو گفت. ولى النعمة موليها؛ را حواله به آن كرد كه به حقيقت او داده بود (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 26، س 20). ۱
شيخ پس از ذكر اين حكايت، باز هم حكايت ديگرى از داوود پيامبر مى آورد و مقام خالق و شكرگزارى مخلوق را بار ديگر بيان مى كند و نيز در تأييد نظريّات خود اشعارى به عربى از يكى از شعراى معروف نقل مى كند تا هر چه رساتر و مؤثّرتر هدف خود را در شناساندن شكر و تعليم مردم و ارشاد آنها به شكرگزارى دنبال كرده باشد.
و امّا درباره تقويت و نيرومندى ايمان و توكّل به بارى تعالى (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 353، س 20) ۲ از زبان لقمان حكيم و خردمند به فرزندش، مطالبى نقل مى كند و در اثناى آن درس پايدارى و استقامت در برابر مصائب و آلام زندگى مى دهد و خواننده را به اتّخاذ آن روش پسنديده تحريض و ترغيب مى نمايد:
و در خبر است كه لقمان پسرش را گفت: يا بنىّ إنّ اللّه تعالى يجرّب العبد الصالح بالمحن والبلايا كما يجرّب الذّهب بالنّار؛ گفت: خداى تعالى بنده صالح را به بلا چنان مبتلا كند كه زر را به آتش امتحان كند.
در اثناى همين سخن عبرت انگيز، از زبان حسين بن محمد الواعظ مى نويسد كه وى گفت:
بكر بن على المصيصى از جمله ابدال بود. سى سال بود كه بيمار بود. اصحابش او را گفتند: خواهى كه بهتر شوى از اين بيمارى؟ گفت: نه. گفتند: خواهى تا بميرى. گفت: نه. گفتند: چگونه؟ گفت: اگر از اين دو كار

1.روض الجنان، ج ۱، ص ۶۶.

2.همان، ج ۳، ص ۱۸۶ ـ ۱۸۷.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
284

ثلمة في الإيمان. ۱

11. تفسير شيخ و مسائل اخلاقى و تربيتى

نكته قابل توجّه ديگرى كه در اين اثر نفيس جلب توجّه مى كند، استنباطات تربيتى و استنتاجات پرورشى است كه در اثناى تفسير به آنها اشاره مى شود و اصول و موازين تربيت اخلاقى را منطبق با حقايق دينى و الهى عرضه مى دارد. شك نيست كه با اين شيوه پسنديده، علاوه بر استفادات اخلاقى، لطافت و ملاحتى نيز به نثر ساده و شيواى آن مى دهد و از اين بابت هم تفسير شيخ وسيله تنبّه و ارشاد و هدايت خواهد بود. صفحه اى نيست كه شيخ در اثناى تفسير نتايج مفيد اخلاقى نگيرد و به صراحت به آنها اشاره نكند و به مناسبت مقام و مقال حكايتى نياورد و با توسّل به آنها درس سودمند اخلاقى ندهد؛ مثلاً در اثناى تفسير آيه شريفه: «الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» مى نويسد:
امّا شكر اعتراف باشد به نعمت منعم، با ضربى از تعظيم. و اعتراف از دو گونه باشد: يكى به دل، يكى به زبان. اعتراف به دل آن باشد كه بداند كه آن نعمت كه بدو مى رسد از جهت منعم است، سوا اگر به واسطه بدو رسد و اگر بى واسط. در اثر آورده اند كه يكى از جمله بزرگان در موسم حجّ صرّه زر به غلام خود داد و گفت: برو و نگاه كن در قافله. چون مردى را بينى از قافله بركناره اى مى رود، اين صُرّه زر را به وى ده. غلام برفت و نگاه كرد. مردى را ديد بر طرفى مى رفت تنها. غلام آن صرّه زر بدو داد و آن مرد آن را بستد و سر سوى آسمان كرد و گفت: اللهمّ لا تنسى بحيراً فاجعل بحيراً لا ينساك؛ بار خدايا تو بحير را فراموش نمى كنى؛ بحير را چنان كن كه تو را فراموش نكند. غلام با نزديك خواجه مرد آمد، گفت:

1.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۲۴۱.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    زماني نژاد، علي اكبر
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 114925
صفحه از 504
پرینت  ارسال به